نگاهي به مقدّمه كتاب «اسرار آل محمد» - صفحه 156

بى ترديد, بر شمردن تمامى ويژگى هاى يك محقّق توانمند براى سليم و شاگردش اَبان كه در قرن آغازين هجرى مى زيسته اند و در آن دوران, تنها همّت راويان ـ اگر بسيار فاضل و برجسته هم بودند ـ در نقل يا جمع چند حديثْ خلاصه مى شد, آيا مى تواند با واقعيتْ منطبق باشد؟ يا اين مقدمات, براى يك نتيجه گيريِ نه چندان منطقى لازم است؟ كه متأسفانه چنين است و برمبناى اين مقدمات, چنين نتيجه گرفته مى شود كه تمام مطالب اين كتاب, صد در صد صحيح و به دور از هرگونه جعل و تحريف است « و در اين كتاب, مطلب خاصّى كه دلالت بر جعل و تحريف كند, وجود ندارد… و هيچ دليلى بر جعل, در اين كتاب نمى توان پيدا كرد… و ادّعاى جعل و تحريف, فقط براى ايجاد شك و ترديد در عظمت كتاب سليم, مطرح شده است» ۱ و خلاصه اين كه «مطالعه اوّل تا آخر كتاب سليم, براى حكمِ به صحّت آن [دادن], كافى است». ۲
آيا واقعاً مترجم محترم, معتقد است كه دانشمندان بزرگوارى نظير علامه شعرانى و ديگران كه در صحّت انتساب كتاب به سليم, و يا در صحت برخى احاديث آن ترديد داشته اند, در صدد القاى شبهه و ايجاد ترديد در اصل كتاب بوده اند؟ اساساً چه نيازى به اين تشكيك بوده است؟ آيا به اعتقاد شيعه, غير از قرآن, كتاب ديگرى هم وجود دارد كه جاى كمترين جعل و تحريف در آن نباشد؟ آيا مترجم محترم, مى پندارد آنها كه در صحّت پاره اى احاديث كتابْ ترديد داشته اند, كتاب را از اوّل تا آخر نخوانده اند؟
حقيقتْ اين است كه سير القاى مطالب مقدمه, به نگارش يك داستان, بيشتر شبيه است تا بيان واقعيت. اگر مترجم مى خواست داستانى بنويسد كه نياز به ذكر ادلّه و شواهد, يا مأخذ و منبع نباشد, صد در صد موفّق بوده, به خوبى از عهده انجام آن برآمده است; امّا شيوه كار محقّق محترم, به هيچ وجه با معرّفى يك شخصيت تاريخى و يك كتاب مربوط به قرن ها پيش از اين, كه نظريات ضد و نقيض در اطراف آنها فراوان است, سازگارى ندارد; چرا كه از همان ابتدا, به ديده تأييد صد در صد به مسئله نگاه مى كند.

1.همان, ص۹۵ـ۹۶.

2.همان, ص۹۵.

صفحه از 173