نگاهي به مقدّمه كتاب «اسرار آل محمد» - صفحه 166

فهم اصطلاحات رجاليان;
3) مطرح كردن هر اشكالى به مجرّد خطور در ذهن, بدون تعّمق در آن و بدون در نظر گرفتن اثر فرهنگى و اجتماعى آن از نظر لطمه به شخصيت مؤلف و درجه علمى كتاب و نيز ضررهايى كه از اين ناحيه متوجّه دين مى شود…. ۱
آنچه به اختصارْ اشاره شد, تنها بخشى از علل و انگيزه هاى دشمنى با كتاب سليم به اعتقاد مترجم محترم است. حال بايد ديد آيا اين سخنان, واقعاً مى توانند توجيه كننده علل عدم اعتماد برخى از علما به كتاب مذكور باشند؟ آيا هاله اى از قداست در اطراف سليم و كتابش كشيدن و هرگونه اظهار نظر مخالف را به انگيزه هاى عناد و مخالفتْ مردود دانستن, مى تواند با واقعْ منطبق باشد؟ آيا مخالفت بزرگانى نظير علامه شَعرانى با برخى از احاديث كتاب را مى توان براساس انگيزه هاى پيش گفته, توجيه كرد؟ آيا مى توان پذيرفت كه آن مرحوم, كتاب را به دقّت نخوانده و يا در فهم اصطلاحات رجالى دچار مشكل بوده و يا بدون تأمّل و تعمّق, سخن گفته و…؟
حقيقت تلخ, اين است كه در يك ديدگاه تنگ نظرانه, افرادى نظير سليم, با همه بزرگى و بزرگوارى شان, همه دينْ تلقّى مى شوند, به گونه اى كه اگر كوچك ترين ايرادى متوجّه آنان شود, تصوّر مى كنند كه اساس ديانت, آسيب ديده است. چنان كه با تأسف, مترجم فاضل و محقّق كتاب, خواسته يا ناخواسته, اسير چنين ديدگاهى شده است و در توضيح علّت سوم, با صراحتْ بدان اشاره كرده است; در حالى كه بايد عبارتى را كه مترجم از على(ع) نقل كرده, مجدداً به خاطرشان آورد كه: «دين خدا با اشخاصْ شناخته نمى شود; بلكه با دليل حق شناخته مى شود. پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسى».28
اين كه مترجم در علّت سوم, بيان داشته است كه بر اثر لطمه خوردن شخصيت مؤلف و كتاب, ضررهايى متوجّه دين مى شود, متأسفانه با حقيقت, فاصله زيادى دارد و افراد و اشخاص, به غير از معصومان(ع), هرگز معيار شناخت دين نيستند كه اگر به ساحت عالمى يا كتابى اشكالى وارد شد, اساس ديانت به خطر بيفتد. مگر على(ع) نفرمود:

1.همان, ص۹۳ـ۹۴.

صفحه از 173