پژوهشهاي حديثي در قرطبه در قرن پنجم هجری - صفحه 191

از اين دوران كه مى گذريم, پس از جدا شدن اندلس از مشرق, اين كشور را از نظر سياسى, چنان با ثبات مى يابيم كه در قرن دوم هجرى, برخى از محدّثان بزرگ شرق, مانند: داوود بن جعفر صغير, حبيب بن وليد (معروف به دحون), صعصعة بن سلاّم و معاوية بن صالح, به اين سرزمينْ مهاجرت كردند. با اين همه, در اين برهه, مردم اندلس كه فقه مالكى آنان را به خود مشغول داشته بود, به علوم حديث, چه از نظر تصنيف, چه از نظر جرح و تعديل, و چه در ساير شاخه ها, چندان اهتمام نمى ورزيدند, جز آن كه نخستين بذرهاى تأسيس مكتب حديثيِ اندلس, در همين دوره افشانده شد. ۱ اين بذرها با كوشش عالمانى كه به اهمّيت اين علمْ پى برده بودند و براى پيشبرد آن, بسيج شده بودند, آبيارى شد, كه در رأس آنان, بقيّ بن مَخلَد و محمد بن وضّاح ۲ قرار دارند.
اين دو براى پژوهش در علوم حديث, به شهرهاى مختلف شرقْ سفر كردند و با بازگشت به اندلس, اين مكتب (مدرسة الحديث) را بنيان نهادند و در اين راه, به اندازه اى كوشيدند كه بويژه بقى بن مخلد, با دردِ سرهاى بى شمارى از جانب اهل تقليد, مواجه شدند. ابن مخلد, سرانجام به فكر افتاد كه ضمن ارج نهادن به تصنيف ابن ابى شيبه, «مسند» خود را به رشته تحرير درآورَد, و در اين كار سترگ, ابتكاراتى به خرج داد و به پيشرفت هايى نايل آمد و حوزه نوپاى حديث را در اندلسِ قرن سوم, در مسير ترقّى قرار داد.
بى شك, اين دو عالم, در تمهيد مقدّمات ظهور گروهى از محدّثان كه در

1.حديث پژوهى, حلقه درسى اى را در ضمن حلقات درس مدارس مغرب اسلامى تشكيل مى داد. نخستين كسى كه درباره اين حلقه درسى, پژوهشى انجام داد, استاد مصطفى غانم بود. او اين پژوهش را براى اخذ مدرك پژوهش هاى عالى (دكترى) از دانشكده ادبيات رَباط به سامان آورد و در آن, به تاريخ حديث پژوهى تا پايان قرن سوم پرداخته است. او در دانشكده وجده (از شهرهاى مغرب), پژوهشى را تحت نظارت داشت كه موضوع آن, تاريخ حديث پژوهى در قرن چهارم هجرى بود.

2.براى تحقيق بيشتر, ر.ك: الصلة, ابن بشكوال, ج۱, ص۱۸۶ و ج۲, ص۶۷۹.

صفحه از 199