سخنى درباره زهد

سخنى درباره زهد

كلمه «زُهد» در اصل به معناى «اندك بودن» و «كم ارزش بودن» چيزى است و از آن جا كه اين معنا غالبا ملازم با بى رغبتى به آن چيز است ، اين كلمه در بى رغبتى نيز به كار مى رود .

كلمه «زُهد» در اصل به معناى «اندك بودن» و «كم ارزش بودن» چيزى است و از آن جا كه اين معنا غالبا ملازم با بى رغبتى به آن چيز است ، اين كلمه در بى رغبتى نيز به كار مى رود . ابن فارس در تبيين معناى «زهد» مى گويد :

الزاء و الهاء و الدال أصل يدلّ على قلّة الشى ء ، و الزّهيد : الشى ء القليل ، و هو مُزْهِدٌ : قليل المال ، و قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «أفضل الناس مؤمن مُزهِد» ، هو المقلّ .[۱]

مادّه زاء و هاء و دال (زهد) ، بر اندك بودن چيزى دلالت مى كند . «زَهيد» ، يعنى چيز اندك و «مُزهِد» يعنى داراى مال اندك . پيامبر خدا فرمود : «برترينِ مردم ، مؤمنِ مُزهد است» يعنى آن كه دارايى اندك دارد .

جوهرى ، «زهد» را چنين معنا كرده است :

الزّهد خلاف الرّغبة . . . و التَّزهيدُ فى الشى ء و عن الشى ء : خلاف الترغيب فيه .[۲]

زهد ، خلاف رغبت است ... و«التزهيد فى الشى ء و عن الشى ء» يعنى در فلان چيز يا نسبت به آن ، زهد (بى رغبتى) ورزيدن .

و راغب اصفهانى در المفردات آورده است :

الزهيد : الشى ء القليل و الزّاهد فى الشى ء الراغب عنه و الراضى منه بالزّهيد أى القليل .[۳]

زهيد يعنى : چيز اندك . «الزاهد فى الشى ء» ، يعنى : بى اعتنا به آن چيز و رضايت دادن به اندك از آن .

بنا بر اين ، هر چند كلمه زهد ، هم در قِلّت و هم در بى رغبتى كاربرد دارد ، امّا تأمّل در كلمات واژه شناسان نشان مى دهد كه معناى نخست ، اصل و معناى دوم ، فرع آن است .

زهد ، در قرآن و حديث

مادّه «زهد» در قرآن ، تنها يك بار ، در داستان يوسف عليه السلام به كار رفته است :

«وَ شَرَوْهُ بِثَمَنِم بَخْسٍ دَرَ هِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كَانُواْ فِيهِ مِنَ الزَّ هِدِينَ .[۴]

و او را به بهاى ناچيزى ، به چند درهم ، فروختند و به او بى رغبت بودند »  .

يعنى فروشندگان يوسف ، به دليل زهد (بى رغبتى) به وى ، او را به بهاى اندكى فروختند . در اين آيه ، «زهد» در «بى رغبتى» به كار رفته است و ارتباط آن با بهاى اندك ، نشان دهنده معناى اصلى و فرعى آن است .

در احاديث اسلامى غالبا مادّه «زهد» در «بى رغبتى» به كار رفته و به ندرت در معناى «قِلّت» استعمال شده است . توضيحات كوتاهى درباره تعريف زهد ، نشانه هاى آن ، تفاوت زهد اسلامى و رهبانيت مسيحى ، حكمت زهد و راه هاى دستيابى به آن ، ارائه مى گردد :

يك . تعريف زهد

امام صادق عليه السلام ضمن تبيين سپاهيان خرد و نادانى ، «زهد نسبت به دنيا» را از سپاهيان خرد مى شمارد و آن را در نقطه مقابل «رغبت به دنيا» تعريف مى نمايد و مى فرمايد :

الزُّهدُ ، و ضِدُّهُ الرَّغبَةُ.[۵]

زهد ، كه ضدّش رغبت است .

با در نظر گرفتن اين ره نمود بنيادى كه «زهد» از جنود خرد و تحت فرمان قوّه عاقله است ، به دو نكته مهم در تبيين زهد اسلامى مى توان دست يافت :

نكته اوّل ، اين است كه زهدى كه اسلامْ انسان را بدان دعوت مى كند ، خاستگاه عقلى و علمى دارد . به همين جهت ، صد در صد منطبق با خرد و منطق است و اگر پيامبر درونى (خرد) مقصود آن را بداند ، پيش از پيامبران بيرونى ، انسان را بدان دعوت مى نمايد .

نكته دوم ، اين است كه بى رغبتى ، دو گونه است :

الف ـ بى رغبتى طبيعى

بى رغبتى طبيعى ، آن است كه طبع انسان نسبت به چيزى ميل نداشته باشد ، چنان كه بيمار ، تمايلى به خوردن و نوشيدن ندارد .

ب . بى رغبتى قلبى

بى رغبتى قلبى ، آن است كه روح انسان نسبت به چيزى تمايل نداشته باشد ، هر چند طبع او مايل به آن باشد ، مانند بيمارى كه غذايى را دوست دارد؛ ولى به دليل اين كه مى داند خوردن آن براى او خطرساز است ، نه تنها در خود ميلى نسبت به آن احساس نمى كند ، بلكه قلبا از آن نفرت دارد .

با عنايت به اين مقدّمه مى توان دريافت كه زهد اسلامى ، به معناى بى رغبتى طبيعى به دنيا نيست (زيرا بى رغبتىِ طبيعى نسبت به لذايذ مادّى ، ارزش نيست و در واقع ، نوعى بيمارى است)؛ بلكه زهد اسلامى ، عبارت است از بى رغبتى قلبى نسبت به لذايذى كه براى انسان ، زيانبارند .

توضيح مطلب ، اين كه : گاه انسان طبعا مايل به كارى است؛ امّا خرد ، او را به دليل زيانبار بودن آن كار منع مى كند و انسان نيز با وجود علاقه قلبى به آن ، از انجام دادن آن خوددارى مى ورزد . اين اقدام ، «صبر» ناميده مى شود و كسى كه خويشتندارى مى كند ، «صابر» ناميده مى شود؛ چرا كه در برابر رغبت طبيعى و ميل قلبى خود مقاومت كرده است و اين ، ارزشى است بسيار والا ، چنان كه از امام على عليه السلام روايت شده كه مى فرمايد :

ما أحسَنَ بِالإِنسانِ أن يَصبِرَ عَمّا يَشتَهى .[۶]

براى انسان ، چه زيباست كه در برابر خواسته[ هاى نفسانى اش ] صبر كند .

امام على عليه السلام در ره نمودى ديگر ، در پاسخ كسى كه از ايشان موعظه خواست ، مى فرمايد :

اُترُك لِما تَبقى ما تَشتَهى أبَدا

كَفى بِمَن عَفَّ عَمّا يَشتَهى كَرَما[۷]

از خواهش هاى خود به خاطر آنچه جاويدان است ، دست بشوى .

در كرامت آدمى ، همين بس كه خويشتن را از خواهش هاى نفْس ، نگه دارد .

البتّه بايد توجّه داشت كه چنين شخصى از فضيلت صبر برخوردار است ، نه از فضيلت زهد . زهد ـ كه يك درجه بالاتر از صبر است ـ آن است كه بى ميلى قلبى نسبت به لذايذ زيانبار ، چنان بر انسانْ چيره شود كه رغبت طبيعى او تحت سيطره آن قرار گيرد ، به گونه اى كه خوددارى از لذايذ زيانبار ، نيازى به صبر و مقاومت نداشته باشد ؛ بلكه انسان ، ديگر ميلى نسبت به آنها در وجود خود ، احساس نكند . امام على عليه السلام در اشاره به اين حالت زيبا مى فرمايد :

ما أحسَنَ بِالإِنسانِ ألّا يَشتَهِىَ ما لا يَنبَغى .[۸]

براى انسان ، چه زيباست كه آنچه را شايسته نيست ، نخواهد .

هنگامى كه انسان به اين مرتبه والا دست يافت و زاهد شد ، نسبت به اقبال و اِدبار دنيا بى تفاوت مى گردد ؛ يعنى نه اِقبال دنيا او را شادمان مى كند و نه اِدبار دنيا او را اندوهناك مى نمايد ، چنان كه امام على عليه السلام در تبيين خصلت «زهد» مى فرمايد :

الزُّهدُ كُلُّهُ بَينَ كَلِمَتَينِ مِنَ القُرآنِ ، قالَ اللّهُ سُبحانَهُ :  «لِّكَيْلَا تَأْسَوْاْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَـلـكُمْ »  .[۹]

زهد ، در دو جمله از قرآن جمع شده است . خداوند سبحان مى فرمايد :  « تا براى آنچه از دست شما مى رود ، افسوس نخوريد و براى آنچه به شما مى دهد ، شادمان نشويد »  .

و آنچه در تبيين زهد و تفاوت آن با صبر گفتيم ، در اين سخن نورانى امير مؤمنان ، خلاصه شده است :

إنَّمَا النّاسُ ثَلاثٌ : زاهِدٌ ، و راغِبٌ ، و صابِرٌ . فَأَمَّا الزّاهِدُ فَلا يَفرَحُ بِالدُّنيا إذا أتَتهُ ، و لا يَحزَنُ عَلَيها إذا فاتَتهُ ، و أمَّا الصّابِرُ فَيَتَمَنّاها بِقَلبِهِ ، فَإِن أدرَكَ مِنها شَيئا صَرَفَ عَنها نَفسَهُ لِعِلمِهِ بِسوءِ العاقِبَةِ ، و أمَّا الرّاغِبُ فَلا يُبالى مِن حِلٍّ أصابَها أم مِن حَرامٍ.[۱۰]

مردم ، سه دسته اند : دنياگريز و دنياخواه و شكيبا . دنياگريز ، هر گاه دنيا به او برسد ، شاد نمى شود و هر گاه از دستش برود ، برايش غم نمى خورد . شكيبا ، دنيا را قلبا آرزو مى كند؛ امّا چون به چيزى از آن برسد ، جانش از آن روى بر مى گرداند ؛ زيرا از فرجام بد آن ، آگاه است . و دنياخواه ، اهمّيتى نمى دهد كه از طريق حلال به دنيا رسد ، يا از حرام .

دو . نشانه هاى زهد

احاديث اسلامى ، براى آن كه هر كس نتواند ادّعاى زهد (بى رغبتى) نسبت به دنيا كند و مدّعيان دروغين از زاهدان راستينْ باز شناخته شوند و با وجود اين كه حقيقت زهد ، بى رغبتى است ،[۱۱]بجز در مواردى نادر ، اين صفت را از طريق آثار آن ، تعريف و تبيين كرده اند .[۱۲]

ساده ترين نشانه زهد (بى رغبتى) ، مصرف اندك است . نمى توان باور كرد كه كسى از غذايى كه ميل ندارد ، فراوان مصرف كند . در بحث از مفهوم لغوى «زهد» نيز گذشت كه قِلّت ، در معناى زهد ، تنيده شده است . بنا بر اين ، هر چند حقيقت زهد ، بى رغبتى قلبى است ، امّا بى ترديد ، جلوه اين خصلت روحى ، بايد در زندگى به صورت ساده زيستى و پرهيز از اسراف ، تجمّل گرايى ، تشريفات (و حدّ اقل ، اجتناب از محرّمات ) نمايان باشد .

بر اين پايه ، زهد ، تنها جنبه اخلاقى و قلبى ندارد؛ بلكه بُعد عملى نيز دارد و زاهد ، كسى است كه اِعراض قلبى از دنياى نكوهيده را با اِعراض عملى ، همراه نموده است .

سه . مراتب زهد

اشاره كرديم كه پايين ترينِ مراتب زهد ، بى رغبتى قلبى همراه با اجتناب از محرّمات است ؛ امّا بالاترين درجه زهد ، نقطه اى است كه حجاب هاى شناخت ، به كلّى از جلوى ديده دل برداشته مى شوند و سالك به مرتبت «يقين» واصل مى گردد . با وصول به اين مرتبت است كه باطن دنياى نكوهيده براى زاهد كشف مى شود و در اين هنگام ، انسان نه تنها نسبت به دنيا بى ميل مى گردد ، بلكه به آن نفرت نيز پيدا مى كند ، چنان كه امام على عليه السلام در توصيف پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد :

عُرِضَت عَلَيهِ الدُّنيا فَأَبى أن يَقبَلَها ، و عَلِمَ أنَّ اللّهَ سُبحانَهُ أبغَضَ شَيئا فَأَبغَضَهُ .[۱۳]

دنيا به او پيشنهاد شد؛ امّا از پذيرفتن آن خوددارى كرد ، و دانست كه خدا چه چيزى را دشمن مى دارد؛ او هم آن را دشمن داشت .

امام على عليه السلام نفرت خود از دنياى نكوهيده را با جملاتى مانند : «أمَرُّ عَلى فُؤادى مِن حَنظَلَةٍ يَلوكُها ذو سُقمٍ ؛[۱۴]دنيا در مذاق من ، تلخ تر از حَنظلى است كه شخص بيمار [ ، با كراهت ]مى مكد» و يا «أهوَنُ فى عَينى مِن عُراقِ خِنزيرٍ في يَدِ مَجذومٍ ؛[۱۵]دنيا در چشم من ، بى ارزش تر از استخوان يك خوك در دست فردى جذامى است» ، بيان نموده است .

چهار . تفاوت زهد اسلامى و رُهبانيت مسيحى

معلوم شد كه زهد اسلامى ، هم بُعد درونى دارد و هم بُعد بيرونى ، و زاهد ، هم در درون ، احساس بى رغبتى به دنيا مى كند و هم در بيرون ، بى علاقگى او به زرق و برق زندگى آشكار مى گردد . در اين جا اين سؤال پيش مى آيد كه با اين تعريفِ ارائه شده از زهد ، چه تفاوتى ميان زهد اسلامى و رُهبانيت مسيحيت وجود دارد؟ و چرا احاديث ، به شدّت از رهبانيت ، نهى كرده اند؟[۱۶]

پاسخ ، اين است كه زهد اسلامى و رُهبانيت مسيحيت ، دو مقوله اند و با هم تفاوت هاى فراوانى دارند . اصلى ترين و مهم ترين ويژگى زهد اسلامى كه ساير ويژگى ها به آن باز مى گردند ، اين است كه زهد اسلامى ، بر منطق و برهان روشن ، استوار است ؛ امّا رهبانيت مسيحيت ، توجيه علمى و منطقى ندارد .

زهد اسلامى ، چشم پوشى از مطلق لذايذ مادّى نيست و ـ همان طور كه توضيح داديم ـ تنها چشم پوشى از لذايذ زيانبار است ؛ امّا رهبانيت مسيحيت ، مردم را به چشم پوشى از مطلق لذايذ مادّى دعوت مى كند .

به سخن ديگر ، اسلام ، لذايذ مادّى را به دو بخش تقسيم كرده است : لذايذ سودمند و لذايذ زيانبار . زهد اسلامى ، شامل لذايذ سودمند نمى شود و اين ، همان چيزى است كه خرد و منطق ، انسان را بدان دعوت مى كند . اسلام ، هرگز نمى گويد كه انسان بايد از لذايذى كه براى زندگى او سودمندند ، چشم پوشى كند يا نسبت به آنها بى رغبت باشد . پيامبر خدا ، براى اين كه زهد اسلامى با رهبانيت مسيحى اشتباه نشود و براى اين كه از تحريف مفهوم «زهد» پيشگيرى نمايد ، تصريح مى فرمايد :

لَيسَ الزُّهدُ فِى الدُّنيا تَحريمَ الحَلالِ ، و لا إضاعَةَ المالِ ، ولكِنَّ الزُّهدَ فِى الدُّنيا الرِّضا بِالقَضاءِ ... .[۱۷]

زهدورزى نسبت به دنيا ، حرام كردن حلال [بر خود] و يا ترك ثروت نيست؛ بلكه زهدورزى نسبت به دنيا ، عبارت است از : راضى بودن به قضاى خدا ... .

همه احاديثى كه درباره تحريف زهد ، هشدار داده اند و يا از رهبانيت و حرام شمردن آنچه خدا حلال كرده ، نهى كرده اند ، در واقع ، براى تبيين تفاوت هاى زهد اسلامى با رهبانيت مسيحى اند .

اسلام ، اجازه نمى دهد كه انسان هيچ كارى را بدون شناخت انجام دهد .[۱۸]زهد ورزيدن نسبت به دنيا نيز از اين قانون ، مستثنا نيست و به اين جهت امام على عليه السلام مى فرمايد :

لا تَزهَدَنَّ فى شَى ءٍ حَتّى تَعرِفَهُ .[۱۹]

هرگز در چيزى زهد مَوَرز ، تا آن گاه كه آن را بشناسى .

بر اين پايه ، پيشوايان اسلام ، با همه هشدارهايى كه درباره دنياگرايى داده اند ، هنگامى كه مى بينند افرادى ، بدون شناخت ، از دنيا مذمّت مى كنند و ديگران را به زهدورزى دعوت مى نمايند ، به شدّت با آنها برخورد مى كنند .[۲۰]

به بيان روشن تر ، اسلام ، دينِ دنيا و آخرت و تأمين كننده منافع مادّى و معنوى ، و سعادت دنيوى و اخروى جامعه است . امام على عليه السلام در به تصوير كشيدن جامعه مطلوبى كه اسلامْ مردم را بدان دعوت مى كند ، مى فرمايد :

اِعلَموا يا عِبادَ اللّهِ أنَّ المُتَّقينَ حازوا عاجِلَ الخَيرِ وآجِلَهُ ، شارَكوا أهلَ الدُّنيا فى دُنياهُم ، و لَم يُشارِكهُم أهلُ الدُّنيا فى آخِرَتِهِم .. . سَكَنُوا الدُّنيا بِأَفضَلِ ما سُكِنَت ، و أكَلوها بِأَفضَلِ ما اُكِلَت .. . أصابوا لَذَّةَ الدُّنيا مَعَ أهلِ الدُّنيا ، و هُم غَدا جيرانُ اللّهِ ... .[۲۱]

اى بندگان خدا! بدانيد كه تقواپيشگان ، به خير دنيا و آخرت دست يافتند . آنان با اهل دنيا در دنيايشان شريك شدند ؛ امّا اهل دنيا در آخرت آنان با آنان شريك نگشتند ... . در دنيا به بهترين وجه زيستند و از آن به بهترين وجه خوردند ... . همراه با اهل دنيا به لذّت هاى دنيا رسيدند و فرداى قيامت هم در جوار خداوند هستند ... .

بر اين پايه ، در اسلام راستين ، بر خلاف مسيحيتِ تحريف شده امروز ، دنيا و آخرت در تضاد نيستند ؛ بلكه با تأمّل در ره نمودهاى اسلام مى توان دريافت كه در اين آيين ، مادّيت از درون معنويت ، و معنويت از درون مادّيت مى جوشد و زهد اسلامى ، تنها در جايى مفهوم پيدا مى كند كه لذايذ مادّى ، براى فرد يا جامعه و يا هر دو ، زيانبار باشند .

پنج . حكمت زهد

زهد اسلامى در همه عرصه هاى زندگى فردى و اجتماعى ، داراى نقش مثبت و سازنده است . از اين رو ، تحصيل آن فوق العاده مورد تأكيد احاديث اسلامى است ، تا آن جا كه اين خصلت ، زيباترين زيور انسان نزد خداوند متعال شمرده شده است .[۲۲]

زهد ، در حوزه معرفت شناختى ، آسيب هاى فردى را از انسان دور مى كند و با برداشتن حجاب از ديده عقل و قلب ، زشتى هاى دنياى نكوهيده را به انسان نشان مى دهد و زمينه را براى رسيدن به حكمت حقيقى و نور علم ـ كه از باطن جان سرچشمه مى گيرند ـ فراهم مى سازد و در بالاترين مراتب آن است كه زاهد ، با ملكوت عالَم ، پيوند برقرار مى كند و از اسرار جهان هستى آگاه مى گردد .[۲۳]

زهد ، در عرصه تكامل معنوى ، فرصت لازم را براى خودسازى فراهم مى كند ، جان را از بردگى هوس ها رهايى مى بخشد ، ايمان و عبادت را در كام جانْ شيرين مى كند ، انسان را به آفريدگار خود نزديك مى نمايد و سرانجام ، او را به قلّه تكامل انسانى صعود مى دهد .[۲۴]

زهد ، تنها در عرصه معرفت و معنويت ، كارساز نيست و آسايش و آرامش زندگى مادّى نيز در گرو زهد است . زهد ، مشكلات زندگى را آسان مى كند ، به انسانْ عزّت مى بخشد و دنيا را در خدمت او قرار مى دهد .[۲۵]

زهد ، بيش از آنچه در عرصه زندگى فردى كارساز است ، در عرصه هاى سياسى ، اجتماعى و اقتصادى كارآيى دارد . فرهنگ زهد ، ريشه ظلم و تجاوز به حقوق ديگران را مى سوزاند و زمينه را براى ايثار و مُواسات (سهيم كردن ديگران در داشته هاى خود) فراهم مى سازد . همه اختلاف هاى سياسى و اقتصادى ، و همه جنگ ها و خونريزى ها ، ريشه در دنياگرايى دارند . امام على عليه السلام در تبيين انگيزه مخالفت ها و جنگ هايى كه در دوران كوتاه حكومت او اتّفاق افتاد ، در خطبه معروف «شِقشِقيّه» مى فرمايد :

فَلَمَّا نَهَضْتُ بالْأَمْرِ نَكَثَتْ طائِفَةٌ ، ومَرَقَتْ أُخْرَى وَقَسَطَ آخَرُونَ كَأَنَهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ  «تِلْكَ الدَّارُ الْاخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَ الْعَـقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ »[۲۶]بَلَى! واللّه لَقَدْ سَمِعُوهَا وَوَعَوْهَا ، وَلكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فى أَعْيُنِهمْ ، وَرَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا .[۲۷]

چون زمام خلافت را به دست گرفتم ، گروهى پيمان شكستند ، گروهى از فرمان برون شدند ، و گروهى راه ستم پيمودند ، و گويا نشنيده بودند كه خداوند سبحان مى فرمايد :  « آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه خواهان برترى و تباهى در زمين نيستند و عاقبت ، از آنِ پرهيزگاران است»  . آرى ، به خدا سوگند كه اين آيه را شنيدند و فهميدند؛ امّا دنيا در چشمانشان زيبا آمد و زيب و زيور آن ، خيره شان كرد .

آنچه مى تواند به جنگ هاى خانمانسوز در جهان پايان دهد و زندگى را براى جهانيانْ شيرين كند ، زهدورزى رهبران سياسى است و بدون آن ، همه تلاش ها و برنامه ريزى ها براى تأمين حقوق بشر ، عقيم خواهد ماند ، چنان كه تجربه تاريخ نيز اين مدّعا را اثبات مى نمايد .

شش . راه كسب زهد

پيشوايان اسلام براى تحصيل صفت «زهد» و گسترش اين فرهنگ در جامعه ، ره نمودهاى ارزشمندى ارائه كرده اند . اين ره نمودها را مى توان در پنج عنوان خلاصه كرد :

۱ . تقويت بنيادهاى معرفتى

هر چه قوّه عاقله انسان نيرومندتر گردد و او خدا ، دنيا و آخرت را بهتر بشناسد ، از علاقه اش به دنياى نكوهيده كاسته مى گردد. به گفته امام على عليه السلام :

العاقِلُ مَن يَزهَدُ فيما يَرغَبُ فيهِ الجاهِلُ .[۲۸]

خردمند به آنچه نادان رغبت دارد ، بى رغبت است .

در بالاترين مراتب شناخت ، انسان ، نه تنها به دنيا علاقه اى ندارد ، بلكه نسبت به آن نفرت نيز پيدا مى كند .[۲۹]

۲ . تقويت ارزش هاى دينى

تقويت ايمان و برنامه هاى دينى در زندگى ، به تدريج ، موجب زهدورزى در دنياى نكوهيده مى گردد ، چنان كه در سخنى از امام على عليه السلام آمده است :

الزُّهدُ ثَمَرَةُ الدّينِ .[۳۰]

زهد ، ميوه دين است .

۳ . تقويت شخصيت اخلاقى

بزرگوارى روحى ، يكى از موانع گرفتار شدن در دام دنياى نكوهيده و هوس هاى  پست است . به گفته امام على عليه السلام :

مَن كَرُمَت نَفسُهُ صَغُرَتِ الدُّنيا فى عَينِهِ .[۳۱]

كسى كه براى خويش ارج قائل باشد ، دنيا در چشمش كوچك مى آيد .

هر چه انسان در خود ، بيشتر احساس شخصيت و كرامت كند ، از علاقه او نسبت به هوس هاى زيانبارى كه به كرامت او ضربه مى زنند ، كاسته مى گردد . از اين رو ، يكى از راه هاى گسترش فرهنگ زهد در جامعه ، زمينه سازى براى تقويت كرامت انسانى در يكايك مردم است .

۴ . ساده زيستى

يكى از ره نمودهاى اهل بيت عليهم السلام براى تحصيل صفات نيك ، تمرين كردن و عادت دادن خود به آثار آن صفات است . براى مثال ، كسى كه عصبانى مزاج است ، اگر تمرين كند و مدّتى خود را وا دارد كه مانند افراد بردبار عمل نمايد ، به تدريج ، بردبارى براى او عادت مى شود و بردبار مى گردد . امام على عليه السلام مى فرمايد :

إن لَم تَكُن حَليما فَتَحَلَّم ، فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إلّا أوشَكَ أن يَكونَ مِنهُم .[۳۲]

اگر بردبار نيستى ، خود را به بردبارى بزن ؛ زيرا كمتر كسى است كه خود را به قومى مانند كند ، مگر آن كه به زودى ، جزو آنان خواهد شد .

براى كسب صفت زهد نيز مى توان از همين ره نمود استفاده كرد ؛ يعنى همان طور كه وا داشتن خود به بردبارى ، به تدريج ، موجب بردبار شدن مى گردد ، وا داشتن خود به زهدورزى نيز به زهد مى انجامد ، چنان كه در حديثى ديگر ، از امام على عليه السلام نقل شده است :

التَّزَهُّدُ يُؤَدّى إلَى الزُّهدِ .[۳۳]

وا داشتن خود به زهد ، به زهد [واقعى] مى انجامد .

بنا بر اين ، ساده زيستى و اجتناب از تجمّل گرايى و تشريفات در زندگى ، هر چند به معناى زهد (بى رغبتى) در دنيا نيست ، ولى يكى از راه هاى مهمّ كسب آن است و ترويج فرهنگ ساده زيستى در جامعه ، به تقويت فرهنگ زهدگرايى مى انجامد . در اين باره ، مطالعه سيره عملى پيشوايان دين ،[۳۴]بسيار آموزنده است .

۵ . كمك خواستن از خداوند

در كنار تلاش براى تحصيل چهار ره نمود گذشته ، «استمداد از خداوند متعال» براى رسيدن به صفت والاى زهد و تداوم آن ، جايگاه ويژه اى دارد . از اين رو ، يكى از خواسته هاى پيشوايان دين ـ كه خود ، زاهدانِ نمونه بودند ـ در دعاهايشان ، زهد در دنيا بوده است و شگفت آور ، اين كه امام زاهدان ، على عليه السلام ، پيش از واقعه جمل ، ضمن دعايى ، به خداوند متعال ، مى گويد :

إن لَم تُعِنّى عَلى دُنياىَ بِزُهدٍ و عَلى آخِرَتى بِتَقوى هَلَكتُ .[۳۵]

اگر مرا در كار دنيايم با «زهد» ، و در كار آخرتم با «تقوا» كمك نكنى ، هلاك مى شوم .

اين سخن ، نشان مى دهد كه اگر عنايت و امدادرسانى خداوند متعال نباشد ، هيچ كس از آلودگى به دنياى نكوهيده و گرفتارى در دام هوس ها مصونيت ندارد .


[۱]. معجم مقاييس اللغة : ج ۳ ص ۳۰ .

[۲]. الصحاح : ج۲ ص۴۸۱ .

[۳]. مفردات ألفاظ القرآن : ص۳۸۴ .

[۴]. يوسف : آيه ۲۰ .

[۵]. ر .ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۲ ص ۴۰ ح ۸۰۲ .

[۶]غرر الحكم : ح ۹۶۴۸ ، عيون الحكم و المواعظ : ص ۴۷۹ ح ۸۸۰۵ .

[۷]. شرح الأخبار : ج ۲ ص ۳۸۳ .

[۸]. غرر الحكم : ح ۹۶۴۹ ، عيون الحكم و المواعظ : ص ۴۷۹ ح ۸۸۰۶ .

[۹]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۲ ص ۴۲ ح ۸۰۳ .

[۱۰]. ر .ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۲ ص۴۲ ح ۸۰۵ .

[۱۱]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : بخش سوم / فصل يكم / نشانه هاى زهد .

[۱۲]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن حديث : بخش سوم / فصل يكم : تعريف زهد و تحريف آن / بى رغبتى .

[۱۳]ر. ك دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۲ ص ۲۱۸ ح ۱۱۶۵ .

[۱۴]. ر. ك دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج۱ ص۳۴۲ ح۵۱۱ .

[۱۵]. ر. ك دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج۱ ص۳۴۲ ح ۵۱۰ .

[۱۶]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : بخش يكم / فصل دوم / نهى از رهبانيت و از حرام شمردن آنچه خدا حلال كرده است .

[۱۷]. ر .ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۲ ص ۶۲ ح ۸۴۹ .

[۱۸].  «وَ لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِى عِلْمٌ ؛ از آنچه بدان علم ندارى ، پيروى مكن»  (اسراء : آيه ۳۶) .

[۱۹]. غرر الحكم : ح ۱۰۱۶۸ ، عيون الحكم و المواعظ : ص ۵۲۰ ح ۹۴۴۸ .

[۲۰]. ر .ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : بخش يكم / فصل دوم / نهى از ناسزاگويى به دنيا و نكوهش آن .

[۲۱]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۱ ص ۱۰۰ ح ۱۴۲ .

[۲۲]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : بخش سوم / فصل دوم : ارزش زهد / زيباترين زيور .

[۲۳]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : بخش سوم / فصل سوم : بركت هاى زهد / كمال يافتن شناخت) .

[۲۴]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : بخش سوم / فصل سوم / دوستى و پاكى نفس / چشيدن شيرينى ايمان / درستى دين .

[۲۵]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : بخش سوم / فصل سوم / بركت هاى زهد / آسايش زندگى .

[۲۶]. قصص : آيه ۸۳ .

[۲۷]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج۱ ص ۴۱۶ ح ۶۷۵ .

[۲۸]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۲ ص۱۳۲ ح ۱۰۱۶ .

[۲۹]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : بخش دوم / فصل دوم / مطلّقه زيركان و فصل سوم / تشويق به نفرت از دنيا .

[۳۰]. ر. ك دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۲ ص ۱۴۶ ح ۱۰۵۱ .

[۳۱]. ر. ك دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۲ ص۱۵۴ ح ۱۰۶۴ .

[۳۲]. نهج البلاغة : حكمت ۲۰۷ .

[۳۳]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۲ ص۱۵۴ ح ۱۰۶۶ .

[۳۴]. ر. ك : دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : بخش سوم / فصل ششم : نمونه هاى زهد .

[۳۵]. ر .ك دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث : ج ۲ ص۱۵۶ ح ۱۰۷۱ .