(3)
بررسى اقسام حكومت و شرایط حكومت اسلامى از دیدگاه نهجالبلاغة
عبدى، مسعود
كارشناسى ارشد فقه و مبانى حقوقى اسلامى
دانشگاه آزاد اسلامى اراك
استاد راهنما: دكتر بهشتى، احمد
استاد مشاور: دكتر گرجیان، محمّدمهدى
1376
219 ص
ضرورت و لزوم حكومت، چگونگى پیدایش، صفات و خصوصیات شخص زمامدار، اقسام حكومت با شیوه مقایسهاى بین آیات قرآن كریم و نهجالبلاغة و نظریات اندیشمندان، از نكات بحث شده در این پایاننامه است. در تمام ادوار گذشته، حكومتهاى مختلف و متفاوت با اشكال گوناگون در این جهان، ایجاد گردیده كه با توجّه به مضمون كلّى و هدفى كه آنها را تشكیل مىداد، در واقع، به دو نوع حكومت قابل تقسیم است: نوع اوّل، حكومتهاى وابسته به امیال غریزى، تحت عنوان «قدرتطلبى»، اعم از فردى یا گروهى یا طبقاتى. نوع دوم، حكومتهایى كه منبعث از دین و موقوف بر فرمان و احكام الهى است و پیامبران آورنده آن بودهاند. نگارنده در تحقیق خود بر آن است تا مسیر واقعى و تاریخى حكومت، و زمامدارى را با توجّه به عوامل پیدایش آن از دیدگاه حضرت علىعلیه السلام ، مورد بررسى قرار دهد. و همچنین این بحث مطرح شده كه آیا حكومت و ولایتى كه در زمان حضرت نبى اكرم بوده است، در بعد از رحلت ایشان نیز عیناً متجلّى شده است؟ و اینكه چه حكومتى و در چه شرایطى و با چه اوصافى براى فرد حاكم، مدّ نظر یگانه نكویى دهنده حكومت عدل الهى، یعنى حضرت امیرعلیه السلام است همچنین بر آن بوده كه مشخّص كند به غیر از قرآن كریم، آیا كتب معتبر دیگرى چون نهجالبلاغة، به این امر پرداخته است یا خیر؟ و نقاط اشتراك و افتراق آنها كدام است؟ این رساله از پنج فصل تشكیل شده است: در فصل اوّل، ضمن تعریفى خلاصه از كتاب شریف نهجالبلاغة، حكومت به طور كلّى به دو قسمت تقسیم شده و سپس، درباره تاریخچه مطالعاتى بحث، مطالبى عنوان شده است. گرچه موضوع اصلى، بررسى اقسام حكومت است؛ ولى براى تكمیل بحث، اشاراتى نیز به مسائل جنبى شده است. تعریف واژهها و اصطلاحاتى همچون: امام، بیعت، ولایت، حكومت و جمهور، از مسائل مطرح شده در این فصل است. در فصل دوم - كه مربوط به معرّفى منابع و مآخذ استفاده شده در تحقیق است - سه كتاب حكومت در اسلام، نظام حكومتى و ادارى در اسلام و حكمت اصول سیاسى اسلام، معرّفى شدهاند و پرسشهاى تحقیقاتىاى طبق این كتابها تنظیم شده است. نگارنده، در فصل سوم، به بحث و استدلال درباره مراحل و الگوهاى روششناسى پرداخته و تحقیق خود را بر اساس رهیافت تاریخى در مورد قرآن، نهجالبلاغة و روایات ائمه اطهار و آرا و نظریات اندیشمندان و فقها مشخّص نموده و به لحاظ محدودیتى كه در این زمینه در جامعه احساس مىشده، طرح تحلیلى خود را به نحو اختصار، بیان كرده است. ارائه و تجزیه و تحلیل اطّلاعات پایاننامه ، در فصل چهارم انجام شده است. اوّلین بحث مطرح شده در این قسمت، بررسى ضرورت حكومت از منظر نقل و عقل است و به مقتضاى این اصول كه فعّالیتهاى انسان، فقط التذاذى نیست و انبیا آمدهاند تا فطرت خداخواه انسان را در مسیر صحیح هدایت كنند، و انسان، موجودى صاحباختیار است و اقتضاى طبیعت انسان، اجتماعى بودن وى است و اجتماعى بودن وى، بدون داشتن قوانین و نظام بیان كننده حدود و ثغور روابط افراد اجتماع، ممكن نیست، وجود حكومت را یكى از مسائل بنیادین و زیربنایى براى اجتماع بشر دانسته و آن را از بدیهیات عقل برمىشمارد. وى، سپس بحث ضرورت نیاز به حكومت را از دیدگاه قرآن و سنّت بررسى كرده و نتیجه مىگیرد كه تقدیس و ستایش حكومت و مُلك افراد صالح و عادل در آیات و روایات، خود، دلیل بر ضرورت چنان حكومتى در میان مردم، در راستاى برقرارى عدالت و محو ظلم و جور است. ضرورت حكومت از دیدگاه نهجالبلاغة، بحث اصلى و محورى پایاننامه را تشكیل مىدهد كه نگارنده، در این فصل به آن پرداخته است. وى در ابتداى بحث، با استناد به دو آیه، متذكّر این نكته مىشود كه امیرمؤمنانعلیه السلام به صورت مكرّر در نهجالبلاغة، ضرورت و لزوم به وجود یك حكومت در مقابل ایده و آراى خوارج اشاره كرده؛ چرا كه خوارج، معتقد بودند با بودن قرآن، نیازى به حكومت نیست. نگارنده با شرح و توضیح خطبههاى 40 و 125، به رد ادعاى خوارج پرداخته و حكومت را از دیدگاه علىعلیه السلام با همه ضرورى بودنش پست و ذلیل مىشمارد، و در موارد متعدّدى از زبان مولاعلیه السلام به این امر اشاره دارد. از دیگر بحثهایى كه نگارنده در این فصل بدان پرداخته، استنتاج ضرورت حكومت از بافت قوانین شرع است. وى ضمن تقسیم قانون به دو قِسم تكوینى و تشریعى، محدوده هر كدام را در قبال حكومت، بیان نموده است. نكته قابل توجه دیگر در این فصل، پرداختن نگارنده به بررسى اجمالى مبحث حكومت در ابواب مختلف كتب فقهى است. وى در باب كسب و تجارت، دَین و قرض، ولایت، رهن، حجر، شركت، ودیعه، وكالت، وصیت، نكاح، طلاق، ظهار، ایلاء، احیاى موات، لقطه، شهادات و حدود، جایگاه و پایگاه اصلى حكومت را مشخّص و تشریح نموده است. بسیارى از فلاسفه قدیم و جدید به ضرورت وجودى حكومت و دولت معتقدند و آن را امرى طبیعى مىدانند. نقل نظریه این اندیشمندان، از دیگر مباحث مطرح شده است كه ضمناً اشارهاى هم به قول بعضى از سیاستمداران دارد و ادلّه ضرورت حكومت از دیدگاه آنان را بررسى مىكند. نظر نگارنده درباره چگونگى پیدایش حكومت، بحث بعدى این جستار است. وى، عوامل تكوین و تشكیل دولت و حكومت را در چند چیز خلاصه مىكند: 1 . خانواده، به این معنا كه حكومت، وابسته به وجود خانواده است؛ 2 . دین، به عنوان واضع قوانین؛ 3 . قدرت؛ طرفداران این نظریه معتقدند زور و قدرت، مبناى تكوین دولت است. البته قدرت مدّ نظر اسلام با قدرتى كه عموماً روى آن نظر دارند، فرق مىكند؛ چرا كه از نظر اسلام، قدرتى كه بتوان با آن به تشكیل حكومت پرداخت، همان بُعد مردمى حكومت الهى است؛ 4 . نیاز طبیعى؛ اجتماعى بودن انسان، انگیزه این نیاز طبیعى را تشكیل مىدهد؛ 5 . قراردادهاى اجتماعى؛ پناه بردن بشر به جایگاهى امن و آسوده بودنش در نحوه زندگى، باعث انعقاد چنین قراردادهایى است. در بخش دیگر پایاننامه، به اقسام حكومتهاى متداول جهان اشاره شده و نظامها و حكومتهاى مختلف و طبقهبندى این حكومتها، مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. وى در این قسمت از حكومت اسلامى به یك حكومت قانونمند بر اساس قوانین الهى یاد كرده و آن را هدف رسیدن به كمال مطلوب مىانگارد. همچنین ضمن بررسى ادلّه حكومت اسلامى، نظرى نیز به نظام حكومتى اسلام در زمان پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله و بعد از آن دارد. شرایط و اوصاف زمامدار اسلامى در نهجالبلاغه موضوع بعدى این رساله است . شروط یاد شده عبارتاند از: عقل، مسلمان بودن، فقاهت، عدالت، عدم بخل و طمع ، و نیز داشتن نفسى مملو از كرامت و صفا و خلوص. بررسى عهدنامه مالك اشتر و بیان صفات و ویژگىهاى شخصى زمامدار در ارتباط با مرد و افراد زیردست از دیگر نكات مورد بررسى در این بخش است، كه در این حوزه نیز شرایط و اوصاف زمامدار در كلام علما و دانشمندان تبیین گشته است. نگارنده در پایان به بررسى حكومت عملى حضرت علىعلیه السلام و ویژگىهاى آن پرداخته و چند ویژگى از این حكومت الهى را از نهجالبلاغه شرح مىدهد.