267
منتخب نهج الذكر (ع-ف)

بحث را پذيرفته اند ۱ و معتقدند كه همه موجودات ، داراى مرتبه اى از شعور و معرفت اند و همه آنها حقيقتا آفريدگار خود را تسبيح و تحميد مى گويند . علّامه طباطبايى در تفسير آيه مورد اشاره مى گويد :
تسبيح به معناى تنزيه با گفتار كلامى است و حقيقت كلام هم عبارت است از كشف ما فى الضمير با نوعى اشاره و دلالت به آن . منتها انسان چون نتوانست تمام آنچه را كه مى خواهد و در ضمير خويش دارد ، از طريق تكوين بيان كند ، لاجرم به استفاده از الفاظ يعنى اصواتى كه براى دلالت بر معانى وضع شده اند، پناه برد و با آنها ما فى الضمير خود را بيان كرد و بدين ترتيب ، اين شيوه براى تفهيم و تفهّم ، مرسوم شد . البتّه گاه براى بيان برخى مقاصد خود ، از اشاره دست و سر و غيره و همچنين نوشتن يا نصب علامت كمك گرفت.
به طور كلّى ، هر چيزى كه معناى مورد نظرى را بيان كند ، گفتار و كلام است ، و اگر موجودى با وجود خويش اين معنا را برساند ، اين خود ، گفتار و سخن گفتنى از جانب اوست ، هر چند با صوت شنيدنى و لفظ وضع شدنى نباشد . دليل بر اين سخن ، آن است كه قرآن كريم ، كلام و گفتار و امر و نهى و امثال اينها را كه معناى كشف [و بيان] مقاصد دارند ، به خداى متعال نسبت مى دهد ، در صورتى كه اينها از نوع گفتار و كلامى نيستند كه ما انسان ها ـ كه با زبان هاى گوناگون سخن مى گوييم ـ ، با آن آشنا هستيم ؛ امّا خداوند سبحان آنها را گفتار و كلام ناميده است.
در اين موجودات كه ما مشاهده مى كنيم ، يعنى آسمان و زمين و هر آنچه در آسمان و زمين است ، خصوصيتى وجود دارد كه آشكارا از يكتايى خداوندگارشان و وارستگى او از هر عيب و نقصى پرده برمى دارد . بنا بر اين ،

1.يكى از اصول مسلّم تفسير قرآن ، اين است كه نمى توان از ظاهر الفاظ آيات آن عدول كرد ، مگر در صورت وجود حكم قطعى بر خلاف آن معناى ظاهر ، يا وجود دليل نقلى معتبر بر عدم اراده آن . بنا بر اين ، تنها با بعيد به نظر رسيدنِ مفاد ظاهرى آيات قرآن ، نمى توان آنها را تأويل كرد .


منتخب نهج الذكر (ع-ف)
266

تسبيح بگويند ؟ آيا مقصود از تسبيح عمومى موجودات ، چيزى غير از مفهوم ظاهرى آن است ؟ و به تعبير ديگر ، آيا نسبت دادنِ تسبيح و تحميد به همه موجودات ، حقيقت است يا مجاز ؟
در پاسخ اين سؤال ، دو نظر وجود دارد :

1 . زبان حال بودنِ آيات و احاديث تسبيح

جمعى با بعيد شمردنِ وجودِ شعور و معرفت در همه موجودات ، ظواهر آيات و احاديثى را كه بر تسبيح و تحميد همه موجودات دلالت دارند ، تأويل كرده اند و گفته اند كه مقصود ، زبان «حال» آنهاست ، نه زبان «قال» آنها . امين الدين طَبْرِسى در تفسير آيه 44 از سوره اِسراء مى گويد :
معناى تسبيح در اين جا ، دلالت كردن بر يكتايى و دادگرى خداست و اين كه او در الوهيت و خدايى ، شريك ندارد ، و اين به منزله تسبيح لفظى است ، و چه بسا كه تسبيح از طريق دلالت ، قوّت بيشترى داشته باشد ؛ چون منجر به علم مى شود «و هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه او را با ستايش ، تسبيح مى گويد» ، يعنى هيچ موجودى از موجودات نيست ، مگر اين كه با آفرينش خود ، خداوند متعال را تسبيح و ستايش مى گويد ؛ چرا كه هر موجودى ، جز خداى قديم ، حادث است و به بزرگداشت خدا فرا مى خواند ؛ زيرا نيازمند به سازنده اى دارد كه خود ، مصنوع صنع خويش نباشد . بنا بر اين، موجود حادث ، دليل بر موجودى قديم است كه از ماسواى خويش بى نياز است و آنچه بر موجودات حادث مى گذرد ، بر او نمى گذرد . ۱

2 . حقيقى بودن آيات و احاديث تسبيح

جمعى از محقّقان ، ضمن ردّ استبعاد اهل تأويل ، ظاهر مفاد آيات و احاديث مورد

1.لأنّه عليه السلام ـ على المشهور ـ ولد بعد عام الفيل بثلاثين سنة (راجع : القسم الأول / الولادة / المولد) و أيضاً ـ على المشهور ـ كان عمره عليه السلام يوم استشهد في سنة (۴۰) ۶۳ سنة (راجع : القسم الثامن / من الاغتيال إلى الاستشهاد / تاريخ شهادته) و مجموعهما يدلّ على أنّه عليه السلام كان ابن عشر سنين عند البعثة .

  • نام منبع :
    منتخب نهج الذكر (ع-ف)
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: افقي، رسول؛ مترجم: شيخي، حميد رضا
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1387
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 93416
صفحه از 640
پرینت  ارسال به