تفسير سوم ، تفسير به لازم است ، بدين معنا كه وقتى انسان باور كند كه توان و مالكيت او در طول قدرت و مالكيت خداست و بدون اراده تكوينى خداوند متعال ، هيچ كارى از هيچ كس ساخته نيست و او تواناترين و بهترين كارگزار است ، همه كارهاى خود را به او واگذار مى نمايد . پيامبر خدا مى فرمايد :
إذا قالَ العَبدُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَقَد فَوَّضَ أمرَهُ إلَى اللّهِ ، وحَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يَكفِيَهُ .۱هر گاه بنده بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست مگر به مدد خداوند» ، در واقع ، كار خود را به خدا واگذاشته است و بر خداست كه برايش كارسازى كند .
بنا بر اين ، تنها كسى مى تواند اين ذكر نورانى را حقيقتا بر زبان ، جارى نمايد كه همه توان خود را در مسيرى كه خدا مى خواهد ، به كار گيرد و البتّه تكيه گاه اصلى او براى رسيدن به مقصد ، خدا باشد ؛ چرا كه او كارساز حقيقى و مسبّب الأسباب است .
به سخن ديگر ، كسى حقيقتا شايستگى گفتن «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » را دارد كه به مرتبه توحيد اَفعالى رسيده باشد ؛ زيرا تا به اين پايه از توحيد نرسد ، نمى تواند به طور مطلق ، توان را از خود ، سلب و به خداوند متعال منسوب نمايد .
2 . استثنا به مشيّت الهى ۲
كسى كه به مرتبه توحيد اَفعالى رسيد ، انجام شدن هر كارى را منوط به خواست الهى مى داند . از اين رو ، ادب عبوديّت ، اقتضا مى كند كه موحّد ، وقتى مى خواهد بگويد : «فلان كار را انجام مى دهم» ، آن را منوط به مشيّت الهى نمايد ، چنان كه قرآن كريم در اشاره به اين ادب مى فرمايد :