حجيّت و نقش دانش های بشری در فهم و نقد روايات - صفحه 29

وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ ۱ اجازه داد، در خلق آسمان و زمين و نبات و حيوان و انسان تفكر كنيم، جايز است در تفسير آنها به علم هيئت و نجوم و طب و علم گياه و حيوان و كائنات جو، متمسك شويم و چون ما را به تدبير در اعجاز قرآن فرمود، جايز است در علم معاني و بيان و دقايق آن غور نمود و با عبارت قرآن تطبيق كنيم و چون فرمان عبرت و پند گرفتن از امت‌هاي گذشته داد كه أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ۲ بر ما لازم گشت به تاريخ و سير پيشينيان رجوع و امر الهي را امتثال كنيم و هكذا ساير علوم و معارف. آنچه عقل بشر به آن راه دارد، تفسير به رأي و منهي نيست. ۳
لذا مي‌بينيم كه علامه در هيچ يك از دانش ها ـ كه محصول عقل و خردورزي بشري است ـ توقف نكرده، آنچه ما را در فهم گزاره‌هاي ديني كمك مي كند، تأييد كرده است.
او تأکيد دارد كه آنچه علم دين متوقف بر آن است، در شرع ستايش شده ۴ و نه تنها تفسير به علوم نياز ندارد ـ و اين تفسير به رأي نبوده ـ ۵ بلكه تفسير قرآن به آنچه راهي براي ما به آن وجود دارد، مانند نحو، لغت و تاريخ و سير، ممكن است و توقف در آن است كه به معصوم( برمي گردد. ۶ و به تعبير علامه طباطبايي، قرآن به تعليم علوم طبيعي و رياضي و فلسفي وفنون ادبي و بالاخره، همه علومي كه در دسترس فكر انساني است و تعلم آنها به نفع جهان بشري و سعادت بخش جامعه انساني است، دعوت مي كند. ۷
بنابراين، او نه تنها معتقد به امكان فهم قرآن با علوم بشري است، بلكه در موارد متعددي تصريح مي كند كه فهم پاره‌اي ازگزاره‌ها بدون اين دانش‌ها ممكن نيست. اين امر، حكايت ازحجيّت اين دانش‌ها نزد او دارد. او در ذيل آيه 26 سوره روم مي‌نويسد:
بايد دانست كه تفسير اين چند آيه، كما هو، ممكن نيست، مگر آن‌كه همه علوم كونيه را در آن بياوريم. ۸
و بعد از ذكر تشويق و ترغيب قرآن به تدبير در هستي مي گويد:
مي‌توان گفت: علم هيئت و تشريح و ساير علوم كونيه تفسير اين آيات است. ۹
و در ذيل آيه 187 سوره آل عمران نوشته است:

1.سوره آل عمران، آيه ۱۹۰ .

2.«آيا در زمين نگرديده‌اند تا ببينند فرجام كساني كه پيش از آنان بودند، چگونه بوده است» (سوره روم، آيه ۹) .

3.مقدمه منهج الصادقين، ج۱، ص۱۸ .

4.شرح اصول الكافي، ج۲، ص۴۷ .

5.منهج الصادقين، ج۱، ص۱۹ .

6.علامه اين را ذيل شعري آورده كه ابان بن تغلب در تفسير آيه بدان استناد كرده است (مجمع البيان، ج۶ ، ص۴۳ و ج۹، ص۱۰۴) .

7.قرآن در اسلام، ص۱۵۷ .

8.منهج الصادقين، ج۷، ص۲۰۱ .

9.همان، ج۲، ص۸ .

صفحه از 54