حجيّت و نقش دانش های بشری در فهم و نقد روايات - صفحه 31

اين كلام، دال بر جواز كاربرد اصطلاح اهل منطق و فلسفه است و به كلام نادان ها ـ كه مي‌گويند‌‌: اين اصطلاحات مانند هيولي،صوره و علت و معلول در كلام اهل بيت( يافت نمي شود، پس براي ما نيز تكلم بدان جايز نيست ـ گوش فرا نمي دهيم. ۱
همچنين در ذيل اين روايت از توحيد مفضل كه: “ وَ اعلَم يا مُفَضَّلُ اِنَّ اِسمَ هذا العالَمِ بِلِسانِ اليونانِيةِ الجـَاريِ المـَعروفِ عِندَهُم قوسموس...» ، مي‌گويد:
استشهاد امام به زبان يوناني و تطبيق فلسفه آنها، دلالت بر جواز اهتمام و دقت در علوم آنها دارد. ۲
نيز با توجه به وجود اين دانش ها، در گزاره‌هاي ديني است كه كلام شارح را در ذيل اين بخش از روايت “ الحِكمةُ و ضدُها الهـَوي» كه مي گويد: «شارع در علوم رياضي مانند نجوم رغبتي ندارد، با دو دليل نقد كرده، مي نويسد:
خداوند به علم نجوم و امثال آن تشويق كرده است...كما اين‌كه در آيات ديگر به علوم طبيعي و طب و تشريح ترغيب نموده است. ۳

نقش دانش هاي بشري در فهم گزاره هاي ديني

اکنون كه فهم و تفسير قرآن ـ كه برترين متن ديني مسلمانان است، و سر تا سر كلام خداست ـ با اين علوم امكان پذير باشد، در نتيجه فهم و تفسير روايات و نقد آنها ـ كه حكايت گر قول معصوم‌اند ـ به طريق اولي امكان پذير است. از اين رو، علامه شعراني مي‌نويسد:
فهم خطب امير المومنين( و ائمه( بويژه امام رضا( ممكن نيست، مگر براي كسي كه در حكمت و معقول و ادله اصول تعمق كرده باشد؛ همان طور كه استنباط احكام شرعي از احاديث ممكن نيست، مگر با تعمق در علم اصول. ۴
از اين رو، او با صراحت، اذعان مي كند كه «بقاي دين و جاودانگي آن به دانش هاي بسياري وابسته است كه بي ترديد، بي‌نيازي از آنها متصور نيست». ۵ سپس به بسياري از اين دانش‌ها ـ كه در قبل هم آمد ـ اشاره مي کند و بر اين باور است كه: در قرآن معارض علوم روز نيست. ۶ و علم، مضاد دين نيست ۷

1.«همه اتفاق دارند و اختلافي ميان آنها نيست که شناسايي از راه ديدن ضروري و قطعي است» (همان، ج۳، ص۱۷۱) .

2. «اي مفضل، بدان اسم اين دنيا به زبان يوناني رايج نزد آنها قوسموس است» (همان، ج۳، ص۳۳) .

3.همان، ج۱، ص۲۷۵ .

4.همان، ج۴، ص۲۳۲ .

5.همان، ج۱۰، ص۷۶ .

6.او در ذيل آيه وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (سوره يس، آيه۴۰) مي‌نويسد: «موافق مذهب قدما و همه منجمين عصر ما، كواكب خود در مداري سير مي‌كنند و به مذهب بطليموس،كواكب در جسمي مر كوز است و آن را فلك گويند كه چون بگردد و كواكب را بگرداند و ظاهر قرآن مطابق قول اول است و اگر گويي مردم امروز گويند خورشيد ثابت است و زمين بر گرد او مي‌گردد، و در قرآن نسبت حركت به خورشيد داده است، گوييم: اين بر حسب ظاهر است كه ديده مي‌شود؛ چنان كه گويي در كشتي نشسته بودم و زمين و درخت از پيش من مي‌گذشت و بسيار ديده‌ام منجمين جديد هم مي‌گويند: آفتاب از اين برج به آن برج رفت و يا حركت ساليانه او چند است و نظرشان به ظاهر است» (منهج الصادقين، ج۷، ص۴۸۵) .

7.او در پايان تعليقات خود بر مجمع مي‌نويسد: «تعليقاتي را كه آورده ام به منظور جمع مفاد كلام الهي، با اعتقادات دانشمندان عصر ماست تا اين توهم پيش نيايد كه علم مخالف دين است» (مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۷۱) .

صفحه از 54