حجيّت و نقش دانش های بشری در فهم و نقد روايات - صفحه 36

او به همين سبب، سعي در جدا سازي اصطلاح شرع از فلسفه كرده ۱ و حمل كلام امام( را بر اصطلاح فلسفه جايز نمي‌داند. ۲ پس مراد وي از آن فلسفه ـ كه داراي حجيّت بوده، مي توان گزاره‌هاي ديني را بر اساس آن فهميد و يا نقد كرد ـ كدام است؟
از بررسي آرا و نظريات وي در شرح احاديث مي‌توان به دست آورد كه مراد او از فلسفه مورد نظر، دو امر بوده است:
الف. مراد او، همان فلسفه اي است كه تأييد متون ديني مي نمايد؛ يعني «فلسفه الهي موجود در معارف الهيه، كه متن آن و براهين و ادله‌اي را كه براي اثبات آن به كار برده شده، مي‌توان در قرآن و حديث پيدا كرده و از لا به لاي آنها به دست آورد» ۳ و به تعبير وي، «آنچه (از فلسفه) تأييد قرآن مي كند، مانند دلايل وجود خداوند و يگانگي او و صفات مبدء و مركب نبودن و اين‌كه ديده نمي شود و عقول به ذات كنه او پي نمي برد و دليل حدوث عالم و نهي تسلسل و بقاي نفوس مجرده و امثال آن در تفسير آيات بسيار لازم است». ۴ و در باب «زمان و مکان» در ذيل عبارت «لاكون موصوف»، از حديث سوم، مي‌آورد:
ملا صدرا در شرح عنوان باب آورده است كه مراد از «كون» در اينجا «كون» در زمان است كه در حديث سوم، يعني همين حديث، سخن امام باقر( آن را تأييد مي‌كند. ۵
و در ذيل حديث “ اَمَّا اللَّطيفُ فَلَيسَ عَلي قِلَّةٍ» مي‌گويد:
صدرا از «لطف» تجرد را فهميده و اين حديث، ديدگاه وي را تأييد مي‌كند. ۶
و لذا مي‌توان فهميد كه مراد او از فلسفه، همان فلسفه الهي است؛ يعني همان فلسفه اي كه علامه طباطبايي در حق آن گفته است:
حقا أنَّه لَظُلمٌ عظيمٌ ان يُفَرِّقَ بين الدّينِ الالهيِ وَ بينَ الفَلسَفَةِ الالهية. ۷
و به تعبير علامه حسن زاده آملي:
دين الهي، همان فلسفه الهي است. ۸

1.همان، ج۸، ص۱۱۸ .

2.شرح اصول الكافي، ج۲، ص۹۰ و ۲۹۳ .

3.قرآن در اسلام، ص۱۶۱ .

4.منهج الصادقين، ج۱، ص۲۷و۲۸ .

5.شرح اصول الكافي، ج۳، ص۱۱۸ .

6.«لطيف بودنش به معناي کمي نيست» (همان۴، ص۵۳) .

7.«واقعاً ستم بزرگي است که ميان دين الهي و فلسفه الهي فرق گذاشته شود» (ترجمه علي و الفلسفة الالهية، ص۱۶) .

8.قرآن و عرفان و برهان از هم جدايي ندارد، ص۳۷ .

صفحه از 54