حجيّت و نقش دانش های بشری در فهم و نقد روايات - صفحه 52

حضرت بستاند. امام( فرمود: من هر چه در اخبار جدّم جستجو کردم، از اين عيد خيري نيافتم، از آيين فارسيان است که اسلام برانداخت. معاذالله! چيزي را که اسلام بر‌انداخت، ما احيا بکنيم. منصور گفت: براي سياست لشکر اين کار بايد کرد ( که عجم‌اند ) و تو را به خدا سوگند مي‌دهم که بنشين، آن حضرت نشست ـ مي نويسد:
به فرض صحت، حديث دلالت دارد که نوروز را عيد گرفتن، اگر نه براي احياي سنت مجوس باشد، جايز است و اولي آن است که مرد مؤمن به قصد نصب اميرالمؤمنين به خلافت در اين ايام، آن را عيد گيرد؛ چون بر حسب بعضي روايات، آن روز نوروز بود. من از زيج هندي استخراج کردم تحويل آفتاب به برج حمل در سال دهم هجري چهارشنبه بيست و يکم ذي‌الحجه بود، سه روز پس از عيد غدير خم، و جشن گرفتن پس از سه روز هم مناسب است. ۱
و در ذيل آن روايت که مبعث پيامبر( و شکستن بت هاي کعبه را هم نوروز مي داند، مي نويسد:
چون راجع به قبل از حجة الوداع است، حساب نجومي در آن مضبوط نيست و اين حساب منظم زيج به برکت حکم خدا در قرآن و برافتادن نسيء است. ۲
نيز در ذيل اين گزارش تاريخي كه مي‌گويد: روز قتل امام (حسين() آسمان تاريك شد و ستارگان ديده شدند و يا اين که آمده است: آسمان بگرفت، چنان كه ستارگان در روز پديدار شدند، مي‌نويسد:
بر حسب قواعد نجومي در دهم ماه خورشيد نگيرد... و امثال اين كسوفات در غير وقت مشخص كه روايات موثق وقوع آن را ثابت كند، نه به واسطه حايل شدن جرم ماه است؛ چنان‌كه در كسوفات عادي، بلكه به سبب كرات ديگري است، كه مانند ذوات الاذناب كه مقادير و كيفيات حركات آنها بر ما معلوم نيست و در ذيجات ثبت نشده است. ۳
علامه، با توجه به آنچه در نجوم بدان معتقد بوده، پاره‌اي از احاديث را نيز به نقد كشيده است. او در ذيل اين روايت كه سليمان بن خالد مي گويد: “ از امام صادق( پرسيدم: عَن الحَرِّ وَ البَردِ مِمَّايَكُونَان؟ فَقَالَ لِي: يَا اَبَا ايوبَ! اِنَّ المريخَ كَوكَبٌ حَارٌ وَ زُحَلَ كَوكَبٌ بارِدٌ» ، مي نويسد:
اين موافق آن است كه اهل احكام ذكر كرده‌اند، و آنچه در باره ار تفاع هميشگي مريخ به همراه انحطاط زحل آمده است، قطعاً و حسّاً موافق مدت و حركات دو ستاره... نيست، لذا عمل به اين حديث را بايد به اهلش واگذارد. ۴
البته او طبق قاعده‌اي كه در روايات علمي بدان پاي بند است، مي‌گويد:
از آنجا كه پاره‌اي راويان اهل آن دانش نبوده‌اند، ممكن است حديث را آن گونه كه صادر شده، نقل نكرده باشند؛ چون آنها نمي‌توانند كلام علمي مشتمل بر اصطلاحات خاص را به گونه اي نقل كنند كه دلالت بر معنا تغيير نيابد. ۵

1.دمع السجوم، ص۴۶۶ .

2.همان، ص۴۶۶ .

3.همان، ص۳۱۸ .

4.الوافي، ج۲۶، ص۲۲۲ .

5.«که گرما و سرما از چه پيدا شود؟ فرمود: اي ابوايوب، همانا مريخ ستاره اي گرم است و زحل ستاره اي سرد است» (همان؛ نيز شرح اصول الكافي، ج۱۲، ص۲۵۶؛ مجمع البيان، ج۸، ص۴۴۹) .

صفحه از 54