حوادث تلخي که بر حديث گذشت، چه آنها که بر سند و متن خدشه وارد ساخت و چه بدفهميها و تعصبهاي مذهبي که تحريف معنوي را موجب گرديد، صحنه روايت و درايت حديث را مشوش ساخت. از اينرو، بسياري از حديثپژوهان کوشيدند تا با دستيابي به قواعد دقيق و صحيح فهم و نقد حديث، به پالايش سنت نبوي بپردازند. اين تلاش، علاوه بر آن كه در كتب مستقلي كه درباره حديث به رشته تحرير درآمد، نمود پيدا كرد، در كتب ديگري همانند تفاسير نيز آشكار گرديد. بيترديد، بازيابي معيارهاي نقد و فهم صحيح حديث از ميان اينگونه کتب (همانند تفاسير)، با هدف دفاع از سنت نبوي، تلاشي ضروري و در خور توجه است. بر مبناي همين ضرورت، مقاله حاضر سعي دارد تا با بررسي تفسير المنار به استخراج مباني و داوريهاي محمد عبده و رشيد رضا در حوزه نقد و فهم حديث و بررسي و تحليل آن بپردازد.