3. رشيد رضا حديثي از اباذر نقل كرده، پس از نقد متن روايت، متعرض سند آن شده است. او ميگويد اين روايت را بخاري از طريق ابراهيم بن يزيد بن شريك از پدرش و او از اباذر نقل كرده است. آنگاه، براي آنكه نشان دهد حديث از جهت سند نيز اشكال دارد ميگويد:
ابراهيم مدلس است و امام احمد گفته كه او اباذر را ملاقات نكرده است. ۱
پر واضح است كه ابراهيم بن يزيد از خود اباذر حديث را روايت نميکند تا بگوييم ابراهيم، اباذر را ملاقات نكرده و در نتيجه، تدليس باشد؛ زيرا ابراهيم آن را از پدرش و پدرش از اباذر روايت كردهاست.
4. رشيد رضا در خصوص عذاب قوم لوط و رواياتي كه در اين باره وجود دارد، پس از نقد اين روايات، مينويسد:
اين ماجرا تنها از برخي تابعان ـ كه عصر رسول خدا( را درك نكردهاند ـ نقل شده و صحابه پيامبر( آن را نقل نكردهاند. ۲
اين ادعاي رشيد رضا صحيح نيست و اين روايات از برخي صحابه، همچون ابن عباس و حذيفة بن يمان نيز نقل شده است. ۳
5. آلوسي در روح المعاني از ضحاك و او هم از ابن عباس روايتي دربارة معناي اعراف در آيه 46 سوره اعراف نقل كرده است. ۴ رشيد رضا پس از نقل اين روايت از روح المعاني مينويسد:
من اين روايت را در هيچ يك از تفاسير مأثور نيافتم. ظاهراً آلوسي آن را از كتب شيعي نقل كرده است. ۵
علامه طباطبايي معتقد است:
اين گفته رشيد رضا صحيح نيست؛ زيرا چنين روايتي با اين طريق از ضحاك در تفاسير شيعه وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد، از تفاسير عامه نقل شده است؛ مثلاً مجمع البيان، آن را از تفسير ثعلبي و او، به سند خود، از ضحاك و او هم از ابنعباس نقل كرده است. ۶
اين نمونهها، عدم اطلاع كافي رشيد رضا را در حوزة حديث نشان ميدهد و بيانگر تتبع ناقص او در منابع حديثي است.
جايگاه روايات در تفسير المنار
با بررسي تفسير المنار مشخص ميشود كه عبده نسبت به روايات تفسيري بدبيني افراطي داشته، ۷ آنها را حجاب قرآن و مانع رسيدن به مقاصد و مفاهيم عالي قرآن ميدانسته است. ۸ از اين رو، حجم اصلي و بيشتر روايات تفسيري ـ كه در المنار مورد استفاده قرار گرفته ـ متعلق به رشيد رضاست. خود او، هنگاميكه از شيوه تفسيرياش در المنار سخن ميگويد، مينويسد:
من بعد از وفات استاد، با روش او در تفسير مخالفت كرده و از روايات صحيح مرتبط با آيات بيشتر بهره گرفتم. ۹
1.المنار، ج۸، ص۲۱۱ .
2.همان، ج۱۲، ص۱۳۸ .
3.الميزان، ج۱۰، ص۳۵۰ .
4.روح المعاني، ج۸، ص۱۲۳؛ الميزان، ج۸، ص۱۲۸ .
5.المنار، ج۸، ص۴۳۳ .
6.الميزان، ج۸، ص۱۲۸ .
7.المنار، ج۱، ص۸ .
8.همان، ج۱، ص۱۰ .
9.همان، ج۱، ص۱۶ .