تواتر و اجماع و سيرة عملي پيامبر( ـ كه به دست ما رسيده ـ تنها سنت صحيحاند كه در فهم قرآن كاربرد دارند و نه چيز ديگر. ۱
همانگونه كه پيداست، سيد جمال نيز توجه و اعتنايي به خبر واحد ندارد و حرفي از آن نميزند.
حجيت نداشتن موقوفات و مراسيل صحابه
بسياري از محدثان اهل سنت به دليل عدالت صحابه و اينکه آنها زمان نزول قرآن را درک کردهاند، مراسيل آنها را حجت و در حکم حديث مرفوع ميدانند. ۲ صبحي صالح در اين باره مينويسد:
بيشتر علما به مراسيل صحابه، احتجاج كردهاند و آن را ضعيف نميدانند؛ زيرا غالباً صحابي كه حديث را نقل ميكند، سماع مستقيم از پيامبر( براي او معذور نبوده است. ۳
سيوطي در تدريب الراوي نيز مينويسد:
در صحيحين مراسيل صحابه آمده است؛ زيرا بيشتر روايات مرسل صحابه از صحابة ديگر نقل شده و تمام آنها عادلاند. ۴
مؤلفان المنار، برخلاف اين ديدگاه، نظر ديگري دارند و حجيت مراسيل و موقوفات صحابه و عدالت آنها را قبول ندارند. بي توجهي به قول صحابه و مردود دانستن اخبار ايشان در نظر آن دو، بيش از هر چيز، ريشه در روايت كردن آنها از اهل كتاب دارد. ۵ عبده در اين باره ميگويد:
ترديدي نيست كه برخي از اصحاب، مانند ابوهريره و ابن عباس از اهل كتاب و حتي از كعب الاحبار، روايت نقل كردهاند. اين در حالي است كه بنا بر نقل بخاري، معاويه دربارة كعبالاحبار گفته است كه ما دروغ را از او ميآموزيم. ۶
رشيد رضا نيز بر همين اعتقاد است و ميگويد:
بسياري از رواياتي را كه ابوهريره نقل ميكند، از پيامبر( نشنيده است... . از اين رو، موقوفات صحابه به درجة حديث مرفوع نميرسند. ۷
1.جمالالدين الأفغاني، ص۶۰ .
2.ابن تيميه در مقدمه خود مينويسد: «از آنجا كه صحابه و تابعان يا زمان نزول را درك كرده و يا فاصله كمي با زمان نزول قرآن داشتهاند، درك روشنتري از آيههاي قرآني دارند. از اينرو، گفتههاي آنها بر كلام ساير مفسران مقدم خواهد بود» (مقدمة في اصول التفسير، ص۹۵). شايان ذکر است علامه طباطبايي در الميزان، به شکل ضمني، اين استدلال را رد کرده است ( الميزان، ج۳، ص۸۴) .
3.علوم حديث و اصطلاحات آن، ص۱۲۷ .
4.تدريب الراوي، ج۱، ص۲۰۷ .
5.دليل ديگري كه ميتوان براي بيارزش بودن تفسير صحابه از آيات نزد مؤلفان المنار برشمرد، آن است كه در يك آيه از يك صحابي چندين قول متناقض روايت ميشود. عبده براي نمونه نقل ميكند كه در تفسير آيات وَالْفَجْرِ وَ لَيَالٍ عَشْرٍ (سوره فجر، آيه ۱ـ۲) از ابنعباس چندين قول نقل شده است (تفسير جزء عم، ص۷۷) .
6.المنار، ج۱، ص۱۰ .
7.همان، ج۹، ص۴۷۶ و ۵۰۶ .