اخلاق سياسی در رفتار پيامبر(ص) - صفحه 103

جانب پيامبر اکرم و امامان معصوم ما صادر گرديده است. اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام در پاسخ پيرمردي که از راه دور خود را به ايشان رسانده و پيش از آن که گرد راه از تن خود بستاند، از ايشان درخواست مي‌نمايد «آنچه را خدا به تو آموخته است، به من بياموز»، پس از اشاره به شش نکته اخلاقي مي‌فرمايد:
هر چه را براي خود مي‌پسندي، براي مردم بپسند، و با مردم آن‌چنان رفتار کن که دوست داري آنان با تو آن‌چنان رفتار کنند. ۱
پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله نيز عمل به اين توصيه اخلاقي را به عنوان «عملي که با انجام آن اهل بهشت مي‌شويم»، مي‌شناساند. ۲

1. سياست

علي اکبر دهخدا، در بيان معناي «سياست»، تعاريف متعدّدي را ارائه نموده و آن را معادل معاني «پاس داشتن ملک، حکم راندن بر رعيّت، حکومت و رياست و داوري، رعيّت داري کردن، مصلحت، تدبير، دورانديشي، قهر کردن و هيبت نمودن» ۳ مي‌شمارد. روشن است که مراد ما از سياست در اين بحث، حکم راندن بر رعايا و اعمال قدرت در ميان افراد جامعه بر اساس مصالح اجتماعي است. زمامداري، سلطنت، به معناي سلطه داشتن بر افراد جامعه، نه شيوه خاصّ حاکميّت فردي، و... تعابير ديگري است که همگي بر اين مفهوم دلالت مي‌نمايند. بر اين اساس، حکمراني را، آن‌چنان که مصالح اجتماع در آن لحاظ نشده باشد، نمي‌توان سياست ناميد؛ اگرچه در معناي عامّ سياست بگنجد.

2. سياست اخلاقي و اخلاق سياسي

نسبت ميان سياست و اخلاق به دو گونه قابل تصوير است: سياست اخلاقي، و اخلاق سياسي.
مي‌دانيم که اين دو، دو رابطه متغايرند، اگرچه با يکديگر تعامل داشته و از هم تأثير مي‌پذيرند؛ اوّلي بيان‌گر زمامداري و حاکميّتي است که از اخلاق نشأت گرفته باشد، و دومي بيان کننده ملکات نفساني و هيأت‌هاي روحي ويژه‌اي است که براي زمامداري و اعمال قدرت در جامعه ضروري است. تفاوت ميان اين دو رابطه، به طور دقيق، مشابه تفاوت ميان «سياست فقهي» و «فقه سياسي» است، که دو رابطه متغاير، اما متعامل هستند.
روشن است که ملکات نفساني لازم براي هدايت جامعه به سويي ـ که مصالح آن را تأمين نمايد (اخلاق زمامداري) ـ با ملکات نفساني لازم براي سلوک فردي نه تنها متفاوت است، بلکه گاهي متضاد است؛ يعني پاره‌اي از آنچه براي يک حاکم رواست، براي غير حاکم روا نيست. البته مسلم است که چه اخلاق فردي و چه اخلاق حکومتي و سياسي، برخاسته از اصل واحدي است که پيش‌تر از احاديث قدسي، سخن پيامبر، اميرالمؤمنين و ساير امامان معصوم عليهم السلام نقل شد؛ همان که فيلسوفان مغرب زميني

1.من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص ۳۸۱ ـ ۳۸۲ .

2.الكافي، ج۲، ص۱۴۶؛ وسائل الشيعة، ج۱۵، ص۲۸۷ .

3.لغتنامه دهخدا، ج۲۸، ص۷۴۱ .

صفحه از 124