2. با توجه به گسترش نقل به معنا در احاديث، احتمال بهكارگيري صدقه در اين موارد، توسط راويان، وجود دارد و مؤيد آن، گزارش روايات ياد شده به گونههاي ديگري است كه لفظ صدقه در آنها وجود ندارد. ۱ و ۲
پاسخ به يك سؤال
پرسشي که اينک سزامند طرح است، اين که در پارهاي از روايات، امام صادق عليه السلام، صدقه را «محدثه» (: پديدهاي تازه) دانستهاند که در عصر رسول خدا( وجود نداشته است، بلکه در آن زمان مردم، هبه ميکردند و هديه ميدادند و نه صدقه؛ بنگريد:
عن ابي عبدالله عليه السلام قال: انما الصدقة محدثة، انما کان الناس علي عهد رسول الله( ينحلون و يهبون، و لاينبغي لمن اعطي لله ـ عزوجل ـ شيئاً ان يرجع فيه، قال: و مالم يعط لله و في الله فانه يرجع فيه، نحله کانت اوهبه حيزت او لم تحز.۳
اين در حالي است که واژه صدقه در عهد نبوي( کاملاً رواج داشته و امري محدث در زمان امام عليه السلام نبوده است.
بر اين اساس، حادث بودن صدقه، چه مفهومي ميتواند داشته باشد؟
ممکن است در ابتداي امر چنين به نظر رسد که کاربرد صدقه به معناي «وقف» پديدهاي تازه بوده است؛ چه اين که پيشتر گفتيم صدقه در کلام نبوي، به طور غالب، به معناي زکات واجب به کار ميرفت، ولي در روايات امامان متأخر، به فراواني در مورد وقف. از اين روي، کاربرد خاصي از صدقه، در زمان امام عليه السلام جديد بوده است.
اين برداشت، نا استوار مينمايد؛ چه اين که در بحث گذشته ياد آور شديم كه اطلاق صدقه بر وقف نيز همراه قرينه، در سخنان نبي اکرم( وجود داشته است.
تأمل در روايات ياد شده نشان ميدهد كه جديد بودن صدقه، به کاربرد جديدي از آن برميگردد که در زمان امام عليه السلام رواج يافته بود، و در عصر پيامبر( سابقه نداشت. کاربرد جديد يادشده آن بوده که مردم در اين زمان، به هبه و نحله هم صدقه ميگفتند. به همين جهت، آنان حق بازپسگيري چنين صدقهاي را هم براي خود محفوظ ميدانستند؛ در حالي که اين دو، احكام صدقه، بويژه قصد قربت را ندارند؛ در حالي كه صدقه، از آن روي که به قصد قربت انجام ميشود، قابل رجوع نيست. ذيل روايات يادشده، خود قرينهاي بر اين برداشت است. به همين جهت، امام عليه السلام ميفرمايد: «انما اراد الناس النحل فاخطأو»؛ ۴
1.ر.ك: وسائل الشيعة، ج۶، ص۳۴۶ .
2.برخي از فقيهان ادعا نمودهاند كه كاربرد صدقه به معناي خمس، در روايات، شايع است. (ر.ك: رياض المسائل، ج، ۵ ص ) و برخي ديگر نيز آن را تأييد گونه نقل كردهاند (ر.ك: كتاب الخمس (انصاري)، ص۱۰۸؛ كتاب الخمس (خويي)، ص۱۲۸) توجه به روايات باب خمس و مطالب پيش گفته، نااستواري اين مدعا را نمايان ميسازد .
3.الکافي، ج۷، ص۳۰ .
4.همان، ج۷، ص۳۱ .