عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر إلا ثلاث خصال: صدقة أجراها في حياته فهي تجري بعد موته....۱
اوصي ابوالحسن عليه السلام بهذه الصدقة: هذا ما تصدق به موسي بن جعفر عليه السلام تصدق بارضه في مکان کذا و کذا کلها....۲
عن جميل قال: قلت لأبي عبدالله عليه السلام: رجل تصدق علي ولده بصدقة و هما صغاراً له ان يرجع فيها؟ قال: لا الصدقة لله عز و جل.۳
صدقه در روايت نخست، به قرينه «لا تباع و لا توهب...»، در روايت دوم به قرينه «تجري بعد موته» و در حديث سوم به خاطر نسبت دادن آن به مکان «بارضه» ـ آن سان که برخي حديث پژوهان نيز تصريح کردهاند ـ ۴ ظهور در وقف دارد؛ چنانکه در آخرين حديث نيز اين نکته صادق است؛ زيراصدقه پدر بر فرزند، به مفهومي جز وقف، معقول به نظر نميرسد. افزون بر اينها ميتوان از رواياتي ياد نمود که امام عليه السلام، عموم آبهاي مکه و اطراف آن را صدقه ميداند. ۵
اينگونه است که فقيهان پيشين، همچون شيخ طوسي، وقف و صدقه را شيء واحد دانستهاند، ۶ و مرادشان کاربرد روايي آنهاست و حتي به گفته مفيد در المقنعة، اطلاق اصلي و کاربرد واژه صدقه در صدر اول، همان وقف بوده است. ۷
از سوي ديگر، در اين دوره، کاربرد واژه زکات در زکات مصطلح فقهي، فزوني يافته و در مقابل، از کاربرد واژه صدقه در اين معنا، کاسته شده است. ۸ نگاهي گذرا به روايات باب زکات مال، مؤيد اين مدعاست؛ ۹ براي نمونه بنگريد:
عن أبي عبد الله عليه السلام قال: وضع رسول الله( الزكاة على تسعة أشياء: الحنطة و الشعير و التمر و الزبيب و الذهب و الفضة و الإبل و البقر و الغنم.۱۰
بر اين اساس، ميتوان ادعا کرد کاربرد «صدقه» در اين روايات، در دو معنا بسيار رايج بوده است: نخست، وقف، دوم، کمک مالي به محرومان (اعم از واجب و مستحب)؛ آن سان که هرگاه بدون هيچ گونه شاهد و قرينهاي به کار رود، مجمل خواهد بود. ۱۱
نمونه موارد ديگر کاربرد آن (با قرينه)، به شرح ذيل است:
ـ زکات فطره؛ مانند:
عن محمد بن مسلم عن ابي جعفر عليه السلام قال: سألته عما يجب علي الرجل في اهله من صدقة الفطرة، قال: تصّدق عن جميع من تعول.۱۲
نيز:
الصدقة لمن لايجد الحنطة و الشعير يجزي عنه القمح و العدس و الذرة نصف صاع من ذلک کلّه اوصاع به تمر او زبيب.۱۳
اضافه صدقه به فطره در حديث اول، و تعيين مقدار يادشده در حديث دوم، قرينه اين کاربرد است.
ـ انفاق مستحب؛ مانند:
عن اميرالمؤمنين عليه السلام: اذا املقتم فتاجروا الله بالصدقة.۱۴
نيک روشن است که زکات واجب، منوط به املاق (: فقر) نيست، بلکه اصولاً بر فقير زکاتي نيست.
ـ كفاره؛ مانند:
عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا فرغت من مناسكك و أردت الخروج من مكة فاشتر بدرهم تمرا ثم تصدق به، يكون كفارة لما أكلت.۱۵
1.همان ج۷، ص۵۶ .
2.من لايحضره الفقيه، ج۴، ص۲۹۴ .
3.الکافي، ج۷، ص۳۱ .
4.ر.ک: الوافي، ج۱۰، ص۵۶۰ .
5.ر.ک: همان، ج۱۰، ص۱۹۵ ـ ۱۹۶ .
6.ر.ک: النهاية، ص۵۹۶؛ نيز السرائر، ج۳، ص۱۶۰ .
7.المقنعة، ص۶۵۲، نيز ر.ک: السرائر، ج۳، ص ۱۵۲؛ الحدائق الناضرة، ج۲۲، ص ۱۵۴ ـ ۱۵۵ .
8.گو اينکه در اين زمان هم صدقه گاه به معناي زکات واجب به کار ميرفته است؛ براي نمونه: «علي بن جعفر في کتابه عن اخيه موسي بن جعفر عليه السلام قال: سألته عن الصدقه فيما هي؟ قال: قال رسول الله( في تسعة: الحنطة و الشعير و التمر و الزبيب و الذهب و الفضه و الابل و البقر و الغنم، و عفي عما سوي ذلک» (وسائل الشيعة، ج۶، ص۳۸) .
حصر موارد صدقه در نُه چيز و وحدت سياق با ساير روايات بحث زکات، به روشني نشان ميدهد که مراد از صدقه در اينجا، زکات مصطلح است .
9.براي نمونه، ر.ك: وسائل الشيعة، ج۶، ص۳۲ ـ ۳۹ .
10.همان، ج۶، ص۳۴ .
11.ر.ک: الحدائق الناضرة، ج۲۲، ص۲۶۷ .
12.همان، ص۲۲۰ .
13.همان، ص۲۳۳ .
14.همان، ص۲۵۹ .
15.وسائل الشيعة، ج۹، ص۲۸۳ .