قدمت و خاستگاه اِسناد - صفحه 188

بسياري مواضع، ابن‌اسحاق بدون هرگونه توضيحي دربارة منبع خود، عبور مي‌کند و در فقرات زيادي، منبع خبر او صرفاً تعابيري كلي است. ۱ با اين وجود، شمار فقراتي كه در آنها، راويان ابن‌اسحاق به نام ذكر شده‌اند، قابل توجه است. اين تعداد مطمئناً بيش از آن است که وُستِنفِلد در فهرست خود گردآورده است؛ گو اين‌که فيشر قبلاً نقصانِ مطلب وي را به نقد کشيده است. ۲
در آن دسته رواياتي که مکتوب باقي مانده است، ابن‌اسحاق، بدون هيچ ارجاعي به اصل و مبدأ روايت، نقل قول مي‌کند و از ميان شمار فراوان ابياتي که ذکر مي‌کند، عملاً تنها اندکي را به ناقلانش نسبت مي‌دهد. ۳ تصور اين که ابن‌اسحاق اين اَسناد را جعلي مي‌دانسته، نادرست است، اما شايد بتوان فرض کرد كه نگرش او در باب ابيات و اشعار فراواني که در کتابش گنجانيده، ۴ مشابه با نگرشي است كه توسيديد نسبت به خطابه‌هاي منسوب به افسرانش اتخاذ کرده است. به بيان ديگر، سندها نيازمند گواهيِ اِسناد نبوده‌اند. در مقابل، اشعار مذكور هم تقريباً هيچ کدامشان ادعاي اصالت نداشته‌اند. ورود آنها به سيره مديون توجه ابن‌اسحاق به حساسيت دوستان ادبي‌اش و انتظارات هنري خوانندگان وي بوده است.
بعيد نيست که در آن روزگار نسخه‌اي عموماً مقبول و متداول از سيرة پيامبر وجود داشته و ابن‌اسحاق نوشتة خود را (مثل نوعي از وولگات) بر آن مبتني ساخته است. رد پاي آن نسخة اين چنيني احتمالاً در لابه‌لاي فقرات مرسل ابن‌اسحاق يا در رواياتي كه منبع کاملاً به‌اجمال ذكرشده، باقي مانده است. ابن‌اسحاق تنها در مواردي به ذکر اسامي رجال و سند مي‌پردازد که داستاني را از اساتيد خود يا ساير راويان نقل کند. از اين رو [مي‌توان نتيجه گرفت که] قديمي‌ترين بخش‌هاي سيره، عبارات مرسلي است که لاجرم از همان نقل‌ها و نسخة متداول از سيرة پيامبر گرفته شده بوده است. مطمئناً تلاش برخي براي مستندسازي اين داستان‌هاي متداول از سيرة پيامبر يا حتي تغيير آنها با ارجاع به منابع‌شان، پيش‌تر از ابن‌اسحاق آغاز شده بوده، اما در عصري که وي به تهيه و تنظيم مطالب خود مي‌پرداخته، اين تلاش‌ها همچنان در حال انجام بوده است. هرچند در آغاز سعي عموم بر اين بود که رجال و رواتِ هر گزارة خبري يا قطعة داستاني را به آن ضميمه کنند، اين هم ممکن بود که برخي حکايات بي‌سند و تأييد نشده را نيز در آن ميان بگنجانند. البته گفتني است که شكل اِسناد‌هاي ابن‌اسحاق با لوازم اين ديدگاه همخواني ندارد. با اين حال، تفاوت ميان [سيرة] ابن‌اسحاق و [صحيح] البخاري در اين مورد، آن اندازه كه در نوشتة کايتاني ۵ برجسته شده است، مهم نمي‌نُمايد. بخاري گاه، عباراتي چون حدّثني بعض إخواننا، ۶ يا

1.با عباراتي نظير قالوا، ذُکروا، ذُکرَ لي، کما ذَکَرَ لي بعضُ أهلِ العلم، فيما يذکرون، فيما يزعُمون، زعموا، حدَّثني من أثِقُ به، حدّثني من لا أتّهم، حدّثني من شئت من رجال قومي .

2.August Fischer, “Neue Auszüge aus ad-Dahabî und Ibn an-Na??âr,” ZDMG ۴۴ (۱۸۹۰), ۴۰۱-۴۴ .

3.مثلاً: سيرة رسول الله، ج۱، جزء ۱، ص۱۰۸.

4.ر.ك: الفهرست، ابن‌نديم، تصحيح: گوستاو فلوگل (لايپزيگ، ۱۸۷۱ـ۱۸۷۲)، ص۹۲: «و يُقال کان يُعمَل له الأشعارُ و يُعطي به و يُسئَلُ عن يدخلها في کتابه في السيرة فَيَفعلُ فَضَمَّنَ کتابَهَ من الأشعار ما صار به فضيحةً عند رواة الشعر». نيز طبقات الشعراء، محمد بن سلام الجُمحي، تصحيح: يوزف هِل (Joseph Hell)، لايدن، ۱۹۱۶، ص۴ که در سطر ۱۰ بايد «أَوتي» خوانده شود .

5.Leone Caetani, Annali dell’Islam (Milan, ۱۹۰۵-۲۶), I, ۳۲ §۱۳ (Introduzione). .

6.الجامع الصحيح، البخاري، تصحيح: لودوف کِرل و ت. و. ينبُل (لايدن، ۱۸۶۲ـ۱۹۰۸)، أذان، ش۷ .

صفحه از 193