ريشة عبري آن را نشان داده بود ـ واژهاي دخيل است که دقيقاً از کاربرد زباني متون سنت يهودي وارد شده است. ابناسحاق ـ که در نوشتههاي خود تعابيري چون امر، ذکر، قصه، شأن و خبر را به کار ميبرد ـ هيچگاه «باب» را به اين معنا به کار نبرده است. و دست آخر، اينکه «اِسناد» به معناي لغوياش، همان «أشمَختا»ي عبري را تداعي ميکند. أشمَختا در يهوديت، يعني تکيه کردن يک سنت بر آيهاي در عهد عتيق که در آن آيه، به اين سنت اشارهاي بيابيم.
تا اينجا اسلام و مسلمانان را صرفاً طرف گيرنده به شمار آورديم؛ اما در روي ديگر سکه ممکن است پس از اقتباس کلّيّت نظام اِسناد از ادبيات سنت يهودي، چنين نظامي از طريق مدرسة اِسناد اسلامي به سنت يهودي بازگشته باشد. از همين رو، با وجود فراواني اسامي راويان در متون تلمودي، هيچکس در آنجا تا پيش از دوران اسلامي تلاشي نکرده بود که اسامي راويان و ناقلان [در سنت يهودي] را نظم و ترتيب تاريخي بخشد. قديميترين تلاش به جا مانده براي تنظيم تاريخي نام راويان، سِدِر تنّائيم و أمورائيم است که بعد از سال 885 ميلادي تدوين يافته است. ۱ پس از آن، نامة گائون شريرا در ثلث آخر قرن نهم ميلادي تأليف شده است. از سوي ديگر، تاريخِقديميترين مکتوب عربي درباب نقد اِسناد به حوالي نيمة قرن هشتم ميلادي بازميگردد. ۲ از آنجا که آثار يهودي فوق در مناطق اسلامي نگاشته شدهاند، معقول است بگوييم يهوديان اين دوره، در اين توجه تاريخي وامدار و تأثير يافته از مسلمانان بودهاند.
نکات بيشتر دربارة خاستگاه اِسناد
[264] شوالي در ويرايش جديدش از کتاب تاريخ قرآن نلدکه، ۳ در باب اين مطلب که من خاستگاه اِسناد را در متون يهود دانستهام، نقدي مطرح ميکند، مايلم در اينجا اين انتقاد را به اختصار پاسخ گويم.
1. [شوالي ميگويد:] «هيچگاه ذکر سلسله روات به عنوان قسمتي از متون يهودي، آن چنان که در حديث عرب حايز اهميت بود، حتي تا پايان قرن نخست هجري مهم تلقي نميشد». درست است که آن هماهنگي و انسجام را که حديث و سيرة اسلامي در پيجويي سلسله راويان نشان ميدهند، مآلاً در متون يهودي نمي توان يافت. شوالي خود متذکر ميشود که فقط پذيرش بدون قيد و شرط اِسناد به تدريج بسط يافت. ۴ اما پرسش اين نيست که آن هماهنگي و انسجام از کجا نشأت ميگيرد، چه اين امر را بي هيچ مشکلي ميتوان برخاسته از تحولات دروني جامعة اسلامي دانست. مسأله اين است که نخستين بار استفاده از سلسلة شاهدان يا روات از کجا آمده است؟
1.Moritz Steinschneider, Die Geschichtsliteratur der Juden in Druckwerken und Handschriften (Frankfurt, ۱۹۰۵), I, ۱۲, ۲۳ .
2.Otto Loth, “Ursprung und Bedeutung der Tabaq?t, vornehmlich der des Ibn Sa‘d”, ZDMG ۲۳ (۱۸۶۹), ۶۰۷; Sachau, “M?s? ibn ‘Ukba,” ۱۹۴ .
3.Theodor N?ldeke, Geschichte des Qorans, ۲nd ed. By Friedrich Schwally, Gotthelf Bergsr?sser, and Otto Pretzl (Leipzig, ۱۹۰۹-۳۸), II, ۱۲۸-۲۹ .
4.همان، ج۲، ص۱۳۱ ـ ۱۳۳ .