با اين توضيحات، چنين مينمايد که ديگر نميتوان خاستگاه اِسناد را در نقل اشعار عرب دانست. من بيشتر احتمال ميدهم که در بدايت امر، اِسناد براي سخنان شخص پيامبر [صلّي الله عليه و آله و سلّم] به کار ميرفت، ستس به عموم احاديث راه يافت و تنها وقتي در گزارش متون سيره استفاده شد که رويکردي «علمي» در سيرهنگاري پيامبر [صلّي الله عليه و آله و سلّم] متداول شده بود. در فضايي که نقل و حکايت امري رايج و حاکم بوده، ذکر مکرر اِسناد امري دست و پاگير در ميآمده است. به تدريج، براي حل مشکل، چندين خبر در هم ادغام شد و تمام اِسنادها را در ابتداي آن قصة واحد يکسان شده قرار دادند. ۱ از سوي ديگر، واقدي و ابنسعد، به تصنيف يک قصة واحد شده، بر اساس اطلاعات گردآوري شده از جانب اسلافشان اقدام کردند. به اين ترتيب، مراجعي را در اختيار داشتند که خود گردآورنده بودند و خط سير اصلي داستان را در برداشت. ۲ نقل و به کارگيري نظام اِسناد براي اخبار مربوط به اشعار و اغاني از جمله تحولات بعدي اين ماجرا بود.
1.ر.ك: مقالة پيشين من، ص ۴۲ .
2.الطبقات الكبري، ابنسعد، چاپ ادوارد زاخاو و ديگران (لايدن، ۱۹۰۴ ـ ۱۹۴۰)، ج۲، جزء ۲، مقدمه، صv .