سيف منتضي شرح حديث امام رضا (ع) (شرح حديث عمران صابى) - صفحه 253

[كائن اوّل ]

۰.متن:
فَقَالَ عِمْرَانُ الصَّابِئُ: أَخْبِرْنِي عَنِ الْكَائِنِ الْأَوَّلِ وَ عَمَّا خَلَقَ . قَالَ: سَأَلْتَ فَافْهَمْ. أَمَّا الْوَاحِدُ فَلَمْ يَزَلْ وَاحِداً كَائِناً لَا شَيْءَ مَعَهُ بِلَا حُدُودٍ وَ لَا أَعْرَاضٍ وَ لَا يَزَالُ كَذلِكَ.

شرح:
عمران گفت: مرا خبر ده از كائن اوّل و بود اوّل و حقيقت ازلى و از آنچه خلق كرد. گفت رضا عليه السلام : پرسيدى پس بفهم؛ اما واحد يكتا هميشه واحد بود و با او چيزى نبود.

وجود له ديمومة أبديةيدلّ بها منها على أزلية
هو الواحد الفرد الكثير بنفسهو ليس سواه إن نظرت بدقة
به كل حيٍّ و هو حيٌّ بذاتهفإن شئت أن تحيي به فله متِ
و ذات او محض وجود است بى حدود و اعراض و پيوسته چنين بود.
و مراد امام عليه السلام اشاره است بر مشاهده حق بى خلق كه مقام جمع و فناست:

مقام دل گشايش جمع جمع استجمال جان فزايش شمع جمع است۱
و چون كه عمران سؤال از كائن اوّل و مخلوقات آن نمود و كائن اوّل موجودى است كه معلول غير نيست و غير او معلول اوست، جواب داد امام عليه السلام به قول خودش: أمّا الواحد فلم يزل واحدا؛ يعنى مسئول عنه تو به مفهومه مستلزم است كه مصداق او واحد باشد؛ زيرا كه اوّل آن است كه او را مهيّتى و وجودى زايد بر مهيّت نبوده باشد؛ به علّت آن كه اگر مهيّتى و وجودى زايد داشته باشد، نمى تواند كه اقتضا نمايد ذات او وجودش را؛ به علّت آن كه در اين صورت ، ذات او «ممكن بالقياس الى الوجود» مى شود. اگر چه «واجب بالقياس الى نفسه» است ؛ به علّت آن كه ثبوت ، خواه ثبوتِ في نفسه باشد و خواه ثبوت رابطى بوده باشد، صفت /7/ از براى ثابت است نه از براى مثبت له، پس ذات في نفسها بدون وجود است. پس ذاتِ بدون وجود ، لا شى ء

1.گلشن راز، شيخ محمود شبسترى، ص ۱۳.

صفحه از 350