سيف منتضي شرح حديث امام رضا (ع) (شرح حديث عمران صابى) - صفحه 255

دو امر مطابق بر مفهوم واحد متّحدين باشند و امتياز هر كدام از ديگرى به هويت خودشان باشد؛ به علّت اين كه هويّت اين دو امر، يا اين است كه مقتضاى ذاتشان است يا نه. بنا بر اوّل لازم دارد اتحاد دو هويت را و بنا بر ثانى لازم آيد احتياج هر كدام به غير ، و هذا خلف.

جناب حضرت حق را دويى نيستدر آن حضرت من و ما و تويى نيست۱
به وحدت در نباشد هيچ كثرتدو نقطه نبود اندر اصل وحدت
پس ظاهر شد كه مطابق وجود صرف، ممكن نيست كه متعدد باشد. شايد به جهت همين نكته حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: «سألتَ فافهم» و گويا كه عمران هم متفطّن شد كه اعاده سؤال نكرد.
و قول امام عليه السلام : «فلم يزل واحدا كائنا لا شيء معه» اشاره است به سوى اين كه وحدت خدا وحدت عرضيه نيست، به اين معنى كه جايز نيست كه نظر به ذات، متعدّد باشد و بعد از آن وحدت يافته باشند؛ زيرا كه وحدت در اين صورت مسبوق بر كثرت مى شود. پس كثرت ، موصوف به قِدَم ذاتى و وحدت ، موصوف به حدوث ذاتى مى شود. پس «لم يزل واحدا» كاذب خواهد بود و چون كه وحدت حادث شد بعد از كثرت، مستلزم افتقار بر مُحدِث و مُركِّب است و در اين هنگام «كائناً لا شيء معه أيضاً» كاذب خواهد بود.
و قول امام عليه السلام : «لا يزال كذلك» يعنى جايز نيست كه طارى شود بر او تعالى تعدّد به نظر به ذات او و نيست مراد به «لم يزل» اين كه در ازمنه غير متناهيه گذشته واحد است و شئ با او هست و در آن ازمنه چنان كه متبادر مى شود به بعضى اوهام، به دليل قول امام عليه السلام كه گفته است: «ولا يزال كذلك» به علّت آن كه ظاهر اين است كه قول امام عليه السلام «كذلك» اشاره است به سوى جميع متعلقاتِ قول خودش «لم يزل»، پس معنى كلام اين است كه خداى تعالى در لا يزال نيز چيزى با او نيست و معلوم است اين كه هر گاه خداى تعالى متّصف به قبليّت و معيّت زمانى بوده باشد /9/ هر آينه در لا يزال،

1.گلشن راز، ص ۴۸.

صفحه از 350