سيف منتضي شرح حديث امام رضا (ع) (شرح حديث عمران صابى) - صفحه 258

[مادّيات ]

و تا اين جا سخن امام عليه السلام با عمران صابى ـ كه فتح ابواب مقفَّله حكمت و حقيقت و طفح زلال طريقت و شريعت مى كردند ـ در جعل مبتدعات بود و بعد از اين سخن در ماديّات است و آن دو قسم است: يك قسم از آن مجرَّد الذات و مادّى الفعل است كه آنها نفوس اند و قسم ديگر ، مادّى الذات و الفعل است و آنها اجسام اند. لهذا گفت پس خلق را بعد از آن جعل نمود برگزيده و غير برگزيده مشتمل بر اختلاف و ايتلاف و الوان و ذوق و طعم . و در لفظ «ثم» كه در جعل مبتدعات اخذ شده است، اشاره هست به سوى تراخى مَرتبه فعل از مرتبه ذات به اوصاف ذاتيه به حسب ذات.
و خلق ، ايجادى است كه مسبوق به علم و تقدير است و تعبير نمود از مخلوق به خلق تا اشاره شود به سوى آن كه وجود او عين خلق /11/ اوست. پس مخلوق عين خلق است و احتياج به مادّه و مدّت هم ندارد ؛ يعنى محلّى كه مدّتى در آن جا متحقّق باشد تا كامل شود استعداد او.

[نفى حلول و مكان ]

«لا في شيء أقامه» مراد ، نفى حلول از عقول است و اشاره بر اين كه حلول به جعل جاعل است؛ زيرا كه حلول ، بودن چيزى است موجود لغيره و مَحل بودن عبارت از آن است كه تشخّص حال به او باشد و مناط وجود شى ء، جعل اوست. وقتى كه جعل شى ء لغيره شد، مجعول ، حال در غير خواهد بود.
و به اين كلام فرق ميان محلّ و مكان ظاهر مى شود؛ زيرا كه مكان به اوست وجود متمكن ، بلكه در اوست و مكان ، ظرف است مر حجمِ متمكّن را و مقدار او را و دخيل در اصل وجودش نيست.
«و لا في شيء حدّه» در چيزى تحديد و تجوهر او را نكرد. چنان كه جسم را چنين كرد، تحديد و تقدير او را در مكان كرد. پس جواهر مبتدعه جسم نيستند كه جاعل، تحديد او را در مكان كرده باشد ، بلكه جسم را محدود مى دارد فاعل جسم و مقدار او را و جعل او را تالى مكان و منطبق بر ابعاد مكان كرده است بى واسطه و يا به واسطه .

صفحه از 350