سيف منتضي شرح حديث امام رضا (ع) (شرح حديث عمران صابى) - صفحه 264

[علم الهى به ذات ]

و از مرحله ذات ، تنزّل به مرحله صفات نمود و اوّل صفات ذاتيه كماليه ، مرحله علم است ، لهذا ابتدا به او كرد و موافق نسق فضيلت، مشى در مراتب از ذات و صفات دارد. لهذا گفت: يا سيّدى! آيا بود و وجود كائن اوّل تعالى در نفس خود در نزد نفس خود معلوم بود؟ يعنى [آيا] مر ذات اوّل تعالَى را حقيقت حق را ـ جل شأنه ـ صورت علميه منطبعه بر ذات او حاضر در نزد ذات خود حق تعالى بود، به حضور ظلّى كه ذات اوّل تعالى به سبب حضور آن صورت ظلّى عالم بوده باشد به كنه ذات خود، مثل علم ما به حقايق اشيا كه عبارت است از حضور حقايق اشيا در نفس ما به حضور ظلّى كه آن را صورت علميه مى خوانيم؟
و در حديث تعبير از آن به لفظ /17/ مِعلمه شد و مِعلمه ، اسم آلت است و در اصلش مِعلام بوده است مثل مِضراب و الف را حذف كرده اند و تاء منقوطه را عوض محذوفه آورده اند، مِعلمه شده است ، بر وزنِمروَحَه و مِضرَمَه . و مراد از مِعلمه در اين جا حدود و تعاريف است كه آنها مؤلَّف از جنس و فصل مى شوند. جنس مُدخل، و فصل مخرج كه از براى احتراز و اخراج غير محدود آورده مى شود. و معنى احتراز نفى خلاف است كه در كلام امام عليه السلام وارد شده است و واضح است كه بدون ذكر احترازات، شى ء مجهول، معلوم نمى شود و حضور ذهنى قبول نمى كند. چنان كه در كتب هر فن در مبادى ، مباحث حدود ذكر مى شود و اجناس و فصول آورده مى شود ؛ اجناس از براى ادخال محدود و غير محدود و فصول از براى اخراج غير محدود است و از اين جهت گفته مى شود كه: مِعلمه آن چيزى است كه استدلال مى شود با او از براى چيزى. و استدلال بدون حدود و رسوم و تعاريف ممكن نيست . و تفسير مِعلمه به اين معنى كه گفته شد در كتب لغت مذكور است.
و علمى كه عمران از او سؤال كرد، آن علم حصولى بود كه عبارت از صورت حاصله حاضره در ذهن بوده باشد. و مِعلمه مراد از او چيزى است كه استدلال به او مى شود از براى مطلوب و آن آلت علم است مر عالِم را از براى كشف كنه حقيقت معلوم و آن علم تصوّرى و صورت علميه است كه مطابق باشد مر معلوم را و شك

صفحه از 350