سيف منتضي شرح حديث امام رضا (ع) (شرح حديث عمران صابى) - صفحه 273

زائدة على اللون الذي ظهر ظهورا أتمّ. ۱
و حق اين است كه ضوء و لون هر دو امر متغاير موجودند؛ زيرا كه جسم ابيض و يا اسود زمانى كه واقع شد بر او ضوء شمس، شهادت مى دهد حس به وجود دو چيز در سطح جسم، يكى ظاهر بنفسه مر حس را و ديگرى ظاهر به سبب /26/ اوّل. اوّلى ضوء است و دويمى لون. ۲
و تنبيه كرد به دخول ضوء در مبصرات به قول خودش «و منها منظور إليه و ليس له وزن و لا لمس و لا حس و لا لون و لا ذوق» و منظور اليه به اين قيود نيست مگر ضوء. بعضى ضمير منها را راجع به حدود مذكوره كرده است و گفته است:
از جمله مذكور آن است منظور اليه كه نيست از براى او وزن و لمس و حس و لون و ذوق به اين عبارت أي في جملة الحدود المذكورة منظور اليه و ليس له وزن و لا مسّ و لا حسّ أي ولا حركة ؛ لدفع توهم أنّ الضوء يتحرك في سطوح الأجسام» و حس را هم به معنى حركت گرفته است و گفته است: «نفى حس به معنى حركت به علّت آن است كه بعضى قائل به حركت ضوء شده اند در سطوح اجسام ، چنان كه در ظاهر ديده مى شود.
و بطلانش واضح است ؛ زيرا كه ضوء عَرَض است و انتقال عَرَض باطل است و چنان كه گفته شد ضوء عين لون نيست و ملوّن هم نيست و از جمله مطعومات هم نيست .
و همان بعض گفته است نيز كه:
اين كلام دلالت دارد بر اين كه فقره «منها الى آخرها» از براى بيان نوع ديگر نيست از انواع حدود خلق، بلكه براى اثبات وجود ضوء و دفع مخالف است.
و بايد دانست كه ضمير «منها» نمى تواند كه بر حدود راجع بشود ؛ زيرا كه لازم آيد زيادتى حدود بر شش ، و حال آن كه صريح كلام امام عليه السلام اين است كه حدود خلق شش است. احسن بلكه متعيّن اين است كه ضمير منها راجع شود بر «ما لا ذوق له» كه

1.شرح تجريد الاعتقاد، علاء الدين على بن القوشجى، ص ۲۳۹- ۲۴۰.

2.همان، ص ۲۳۹.

صفحه از 350