سيف منتضي شرح حديث امام رضا (ع) (شرح حديث عمران صابى) - صفحه 285

بالقياس إلى الآخر ، فهما المتضايفان ، و إلّا فهما الضدان. ۱
پس سكوت، عدمِ /40/ نطق نيست مطلقا، اگر چه عدم نطق نسبت به ديوار و اشجار و احجار ملاحظه شود ، بلكه عدم نطق نسبت به اشخاصى است از افراد انسان كه در آنها ملكه نطق بوده باشد . پس عدم نطق نسبت به طفل شش ماهه هم صحيح نيست؛ زيرا كه ملكه نطق ندارد. پس سراج كه موصوف به سكوت نمى شود از محل متقابلين خارج است. پس جايز نيست اين كه گفته شود: السراج إمّا ساكت أو ناطق؛ زيرا كه جايز است: السراج لا ساكتٌ و لا ناطقٌ. و همچنين ذات واجب الوجود از دايره تقابل سكوت و نطق خارج است و اتصاف بارى تعالى به نطق در جايى كه حمل نطق بر ذات خدا شده است ، به معنى ديگر است.
و ذكر شد مثال ثانى : لا يقال إنّ السراج ليضيء في ما يريد أن يفعل [بنا] ، مقدمه را بايد فهميد كه هر مؤثر يا اين است كه مصدر از براى فعل واحد است و يا از براى افعال كثيره و در هر دو صورت يا از روى قصد و شعور است و يا بدون قصد و شعور. قسم اوّل كه عبارت از آن مؤثر است كه مصدر فعل واحد است از روى قصد و شعور ، آن نفس فلكى است . و قسم دويم كه عبارت از آن مؤثر است كه مصدر فعل واحد است بدون قصد و شعور، آن طبيعت است . و قسم سيّم و آن عبارت از آن مؤثر است كه مصدر افعال كثيره است به قصد و شعور و آن قوّه حيوانيه است . و قسم چهارم كه عبارت از آن مؤثر است كه مصدر افعال كثيره است بدون قصد و شعور و آن قوّه نباتيه است .
و سراج از اين مؤثرات از جمله قسم ثانى است و مؤثر و فاعل بالطبع است /41/ و از نتايج نار است كه لازم او اضائه است. اضائه و اناره و كيفيت آن به اين طور است: هر وقتى كه سراج و نار موجود شد، اطراف آنها روشن مى شود، بدون اين كه از سراج و نار چيزى جدا شود؛ به علّت آن كه نار و سراج بسيط اند نه مركّب و ضوء جزء نار و سراج نيست. بلكه از عوارض ذاتى آنهاست ؛ به اين معنى كه از ذات آنها اضائه طلوع

1.ر.ك: المباحث المشرقية، فخر رازى، ج ۱، ص ۱۰۱.

صفحه از 350