سيف منتضي شرح حديث امام رضا (ع) (شرح حديث عمران صابى) - صفحه 295

عمران را امام عليه السلام حمل بر مذهب رياضيين كرد و استفسار فرمود كه : هل ترى من ذلك الضوء في المرآة أكثر مما تراه في عينك؟ عمران گفت: نعم؛ به علّت آن كه قاعده شعاعى در سطح مرآت است و رأس آن كه منتهى بر نقطه مى شود ، در بصر خواهد بود و واضح است كه قاعده ، اكثر از رأس است .
امام عليه السلام فرمود: «أرناه» يعنى ضوء چنان كه در مرآت اكثر از بصر است ، بنما به ما او را و ممكن نبود اين كه عذر بخواهد عمران به صِغَر آن ضوء كه در بصر است؛ به علّت آن كه ضوء از امورى است كه مبصَر بالذات است در صورتى كه مانعى /52/ از ابصار نباشد و معلوم است كه ضوء آفتاب و غير آن در مرآت ديده مى شود و مانعى از رؤيت ندارد. پس امام عليه السلام طلب ارائه ضوئى كه در سطح مرآت است فرمود و لازم بود كه ارائه ضوء را عمران كرده باشد به طريق حس و يا دليل عقلى اقامه نمايد ، و قادر به هيچ كدام نشد و قادر به ردّ جواب نگشت؛ زيرا كه عمران فهميده داشت كه ادعاى امر محسوسى را در موضوعى كردن در حالى كه حس موافقت نكند و دليل عقلى هم قائم نشود ، سفسطه است و مخالف حكمت است. پس اظهار عجز از جواب كرد و سكوت اختيار نمود.
پس امام عليه السلام بيان فرمود سبب ابصار را به قول خود : فلا أرى النور إلاّ وقد دلّك و دل المرآة على أنفسكما من غير أن يكون فى واحد منكما. مخفى نماند كه كلام معجز نظام حضرت امام - عليه صلوات الملك العلام - طباق تمام با مسلك طبيعيين دارد؛ زيرا كه ايشان را اعتقاد آن است كه در تقابل رائى با مرئى مر رائى را استعدادى حاصل مى شود كه از مبادى عاليه فيضان صورت بر جليديه مى شود و آن هم معد و مؤدى مى شود كه صورت شبيه او در حس مشترك حاصل آيد و نورى كه در لسان آن حضرت ضوء خوانده شده است ، دليل ادراك آن صورت فايضه مى شود و اين فسادى و خلاف حسى كه آن حضرت عليه السلام بر عمران وارد آوردند ، لازم نمى آيد چنان كه آن حضرت عليه السلام فرمود: فلا أرى ... الخ؛ يعنى زمانى كه قول به وجود ضوء در مرآت مخالف حس آمد و دليلى بر آن قائم نشد، پس نمى دانم و نمى بينم نور را.
مراد از نور، ضوء است يعنى آن /53/ چيزى كه سبب ظهور صورت تو شده

صفحه از 350