سيف منتضي شرح حديث امام رضا (ع) (شرح حديث عمران صابى) - صفحه 296

است بر تو مگر اين كه آن نور نماينده تو و مرآت شده است بر نفس هاى شما ؛ يعنى تو را و مرآت را بر تو و بر آن عكس كه در مرآت است نمود ، تو را بر تو و بر آن عكس كه در مرآت است نمود ، تو را بر عكس و مرآت را به تو نموده است ، بدون اين كه بوده باشد آن ضوء كه نور است در يكى از شما . و آن نور كيفيت اشراقيه است كه تكليف به هم مى رساند به او هواى شفاف متوسط در ميانه رائى و مرئى به سبب مجاورت بصر و آن كيفيت اشراقيه قائم بر هواى شفاف متوسط است ، نه در تو و نه در مرآت است و اين ضوء و نور دليل تو شده است بر مرآت كه آن را ديده اى و عكس و مرآت دليل شد بر تو كه خود را ديده[اى].
پس مى شود كه چيزى منشأ و معدّ ظهور و وجود چيزى گردد و هيچ كدام حلول در ديگرى نكند. پس تأثير شئ در شئ مستلزم حاليت و محليت نيست . و از اين جا بايد فهميد تأثير مبدأ را در فيضان حقايق ممكنات كه «بهما» ربط جاعليت و مجعوليت موجود مى شود و اين كمال قدرت مبدأ است. والله اعلم.
و احتمال دارد كه اين كلام معجز نظام از آن امام والا مقام اشاره نباشد به كيفيت ابصار ، بلكه رجوع باشد به اصل مطلب و مراد به نور، نور وجود حق تعالى باشد كه مبدأ فيض حقيقى است كه آن جناب ، حقيقت آن را بيان فرمود كه حقيقتِ واجب اوّل، نور است و اين احتمال انسب به مقام مناظره آن جناب است.
حاصل تحقيق اين مى شود كه وقتى كه ضوء سبب ابصار نشد و نشد سبب ابصار امر قائم به بصر و يا به مرآت ، پس نمى بينم نور را كه آن مبدأ اوّل است ، مگر اين كه به تحقيق، ارشاد و هدايت كرده است تو را به سوى مرآت /54/ و گردانيد مرآت را دليل بر نفس تو؛ به علّت آن كه اوست فاعل صور ادراكيه محسوسه و معقوله. و نفوس و قوا قابل آن صورت است و آن فاعل نه در تو و نه در مرآت است و استبعادى نيست در اين؛ به علّت آن كه دانستى كه قول به اين كه ضوءِ قائم به بصر و مبصر سبب ابصار بودن ، سفسطه است، پس لازم نيست كه ابصار به سبب امرى بوده باشد كه قيام به بصر و مبصر داشته باشد.
بعد فرمود كه از براى خدا امثال كثيره هست كه راه نمى يابد جاهل در آنها مقال را

صفحه از 350