سيف منتضي شرح حديث امام رضا (ع) (شرح حديث عمران صابى) - صفحه 327

باشد، پس بايد ساكن باشد؛ يعنى كمالات او فعليت داشته باشد و خلق موصوف به اين وصف ابداع است و از خورشيد حقيقت حقه مثل شعاع است و واسطه ميان واجب و مبدعات است و دريچه نور به ارض مهيات است و مترتب بر ذات واجب بى واسطه و حاجب ، چنان كه نور شمس مترتب به اوست و روى وجودش به دوست.
و لفظ «ساكن» صفت است از براى خلق ؛ يعنى از براى اين خلق حالت منتظره نيست كه از براى رفع قوه و تحصيل فعليت فاعل حركت بشود. پس منشأ ادراك مدركين در او نخواهد بود و دست اذهان نفوس از دامن او كوتاه و قول امام عليه السلام بر اين مدعا گواه. پس وجودى است كه راه معرفت او بر ما مسدود و آثار كاشفه او از ما مفقود. از اين جهت فرمود: «لا يدرك ما بسكون» و «الف و لام» عوض از مضاف اليه است ؛ يعنى مانع ادراك ما او را سكون اوست و شاهدى است مستور در سرادق حضرت دوست و لفظ «بالسكون» كه جار و مجرور است ، متعلق بر «لا يدرك» و «باء» او «باء» سببيت است.
و چون كه عمران- به شهادت كلامش- چنين فهميد از كلام امام عليه السلام كه ابداع فردى از مبدعات است و همچنان كه مبدعات به توسط ابداعِ مبدع است ، آن هم به ابداع ديگر مبدع خواهد بود و به مقام ايراد آمد و فهميده شد كه چنين نيست به بيانى كه گذشت /88/ و باز تجديد سخن مى شود كه ساكن يعنى آثارى كه مترتب مى شود بر امور عينيه از مفارقات و ماديات بر او مترتب نيست و او موجود بالتبع است. پس صدور ابداع از خدا مسبوق به علم تفصيلى نيست؛ زيرا كه مسبوق به علم تفصيلى، امور عينيه است نه نفس علم.
و محتمل است كه مرادِ امام عليه السلام از «خلق»، معناى لغوى بوده باشد؛ يعنى مسبوق به علم و اراده اجمالى كه آنها عين ذات اند. و قول امام عليه السلام «ساكن» اشاره است به سوى اين كه در صدور ابداع ، علم و اراده ذاتى كافى است.
و محتمل است كه مراد از خلق معلول باشد مطلقا و وصف او به سكون از براى بيان اين است كه ابداع معلول علمى است نه عينى، پس محتاج علم و اراده نخواهد

صفحه از 350