سيف منتضي شرح حديث امام رضا (ع) (شرح حديث عمران صابى) - صفحه 330

مثلاً مبصر ، آن لون موجود در خارج است و مسموع ، آن صوت خارجى /91/ است و همچنين مذوق و مشموم. پس امام عليه السلام دفع اين توهم را كرده به قول خودش : و اعلم كلما أوجدته الحواس فهو معنى مدرك للحواس ؛ يعنى مدركات حواس موجودات اند به وجود ظلى مر حواس را نه موجودات عينيه خارجيه؛ زيرا كه مناطِ انكشاف مدركات مر حواس را فاعليت حواس نيست تا اين كه موجودات خارجيه به وجودات خارجيه خود حاضر در نزد قوا باشند، پس لابد است از اين كه مناط ادراك محليت حواس بوده باشد مر اشباح اين امور عينيه مدركه را كه آن اشباح موجود به وجود ظلى اند در اين حواس؛ زيرا كه ممكن نيست كه موجود بوده باشد امور جزئيه ماديه بنفسها در قوا به وجود ظلى؛ زيرا كه جايز نيست كه شخص واحد موجود به دو وجود باشد و نيز ممكن نيست كه يك موجود عين موجود ديگر گردد. پس لابد است از اين كه دو موجود متغاير بوده باشند. پس معلوم شد كه قاعده وجود اشيا بأنفسها در ذهن جارى در جزئيات نيست و موجود در قواى مدركه انسانى اشباح است نه نفس اشيا و ممكن نيست كه اشيا بأنفسها به وجود عينى خود در قوا موجود شوند؛ زيرا كه لازم آيد كه صغير محل كبير شود. پس اشيا به وجود ظلى در قوا موجوند.
آن كه حواس مدرك نيست، بلكه آلت ادراك از براى نفس اند ؛ چنان كه امام عليه السلام فرمود: و كل حاسّه تدل على ما جعل الله عزوجل لها في إدراكها و الفهم من القلب بجميع ذلك كله، اشاره بر رفع استعباد است از اين كه علم الهى احاطه نموده باشد ابداعيات را بدون اين كه صور آنها در ذات بارى تعالى ارتسام نموده باشد. و اشيا كلها به وجودات عينيه به حضور اشراقى حاضرند و در نزد بارى تعالى به اين كه نفس مجرده انسانى كه منشى و موجِد و فاعل نيست ، بلكه به تقدير فاعل حقيقى، تصرف و الفت تدبيرى تعلقى بر هيكل دارد، به جهت مدير بودن با اين كه احتياج به بدن دارد، مرتسمات قواى جسمانيه حاضر در نزد نفس است بدون ارتسام در نفس انسانى . بارى سبحانه تعالى فاعل /92/ و مفيض اشيا به استقلال و مؤثر اشيا است بدون احتياج به آنها و حال آن كه به تبعيت ذات حق موجودند ، بلكه وجود اشيا همان تعلق به حق است كه وجود امكانى، وجودى است رابط به وجود واجب. پس ذات حق در علم به آنها

صفحه از 350