سيف منتضي شرح حديث امام رضا (ع) (شرح حديث عمران صابى) - صفحه 332

نخواهد بود و هذا خلف . و تحديد گفتيم كه: ممكن نيست در ذات بارى تعالى.
بعد از دليل مذكور، دليل ثانى اين است كه هر چيزى كه قبول تحديد دارد ذات او كافى در وجود او نيست و مبدأ اوّل ذات او بايد كافى در وجودش باشد و ذات بارى كه از اوصاف او اينها بود كه مذكور شد، خلق كرد خلقى را ـ يعنى مخلوقى را ـ كه مقدَّر است به تقدير و محدَّد است به تحديد كه تقدير و تحديد خداوند عالم، علم اوست بر اشيا؛ يعنى ايجاد اشيا نمود به علم و اراده خود كه عين علم به اصلح و اكمل و اجمل و اعلاست . اجمال علم مرتبه ذات است ـ يعنى عين ذات است ـ و تحديد و تقدير تفصيلى واضح است ، كه در مرتبه ذات نخواهد بود . پس اين تقدير و تحديد كه عبارت اخراى ابداع است ، مخلوق اوست و مخلوق عينى نمى تواند بشود و الا لازم آيد كه آن هم مسبوق به تحديد و تقدير و ابداع بشود، پس بايد مخلوق ظلى باشد نه عينى ؛ به جهت دفع تسلسل و مفسده ديگر كه آن هم افتقار ابداع به ابداع بود كه عبارت اخراى دور است.
به اين جهت امام عليه السلام گفت: و كان الذي خلق خلقين اثنين التقدير و المقدور.
موافق قاعده عربيه، «الذي /94/ خلقه» بايست بشود ؛ زيرا كه صله را لابد است از عايد . گويا به جهت معلوم بودن ربط ، ترك عايد شده است و بود آن چنان چيزى كه خلق كرد او را خدا دو خلق ـ يعنى دو مخلوق ـ يكى تقدير و ابداع و ديگرى مُقدَّر و مبدَع؛ زيرا كه تقدير و ابداع ممكن نيست كه عين ذات بارى تعالى باشد ، پس مخلوقِ خدا مى شود. پس معلوم شد كه ابداع مخلوق است.
بعد از آن امام عليه السلام گفت: وليس فى أحد منهما ـ و در بعضى از نسخ : فى واحد منهما ـ لون و لا وزن و لا ذوق . و نبود در هيچ كدام از تقدير و مقدر از لوازم طبيعى چيزى از قبيل رنگ و ثقل و سنگينى و طعم و مزه. پس معلوم شد كه مراد از آن مخلوق، مبدعات و مجردات اند كه از لوازم ماديات ، عارى اند و كرد يكى از آن دو مخلوق را مُدرَك به ديگرى . و مبدع و مقدر به سبب ابداع و تقدير ، مدرك و منكشف مى شود و مبدع با ابداع كه مصداق وحدانى دارند بنفسه حاضر و منكشف در نزد بارى تعالى هست بدون توسط واسطه؛ زيرا كه معلول ، پرتوى از علّت است و نمى تواند كه پرتو

صفحه از 350