سيف منتضي شرح حديث امام رضا (ع) (شرح حديث عمران صابى) - صفحه 333

از صاحب پرتو محجوب شود؛ زيرا كه همان حجاب ، عين عدمش مى شود. اين مخلوقِ مجرد از لون و وزن و طعم ، قائم به اقامه حى قيوم على الاطلاق و قيّم انفس و آفاق است كه قيامش به ربط وجود واجب است به اين كه اوّل صادر از فاعل قادر بوده است. تا پرتوِ ربط وجود واجبى بر او نتابد، نور وجود و بقا نيابد.
پس معلوم شد كه مخلوقى را تشريف قيام بالذات داده نشد؛ يعنى هيچ ممكن قائم بذاته نيست؛ زيرا كه قيام بالذات ، صفت خاصه وجود صرف و تحقق محض است يعنى وجود واجب است، پس /95/ هيچ فردى از افراد ممكنات، از مبدعات و مجردات و ماديات ، ممكن نيست كه شبيه واجب الوجود بشود و ممكن نيست كه واجب الوجود متصف به صفت مخلوقات گردد. اشاره به اين مطلب نمود و فرمود كه: ولم يخلق شيئا فردا قائما بنفسه دون غيره؛ خلق نكرد خدا چيزى را يكتاى قائم به نفس خود؛ يعنى ثابت و دائم و مستمر به نفس خود باشد نه به غير خود.
پس خواص ممكن چنان كه در واجب يافته نمى شود ، صفات واجب هم در ممكن شناخته نمى گردد و شيخ شبسترى در مقام رد اهل استدلال مى گويد:

ظهور جمله اشيا به ضد استولى حق را نه مانند و نه ند است
چو نبود ذات حق را ضد و همتاندانم تا چه گونه داند او را
ندارد واجب از ممكن نمونهچگونه داندش آخر چگونه؟۱
پس واحد بالذات و فرد بالحقيقه وجود او زايد بر ذاتش نيست و الا فرد نمى شود، بلكه زوج تركيبى مى شود مركب از مهيت و وجود وقتى كه وجود او زايد بر ذاتش نشد ، مخلوق نخواهد بود . به همين نكته امام عليه السلام وصف نمود فرد را در كلام خودش به «قائم بنفسه». پس معلوم است كه مخلوق به صفت خالق متصف نمى گردد و خالق هم منزه از صفات مخلوق است. خالق ، نورى است كه از او شعاعى است به هر سو. مخلوق ، ممكن است و از امكان سيه رو. و امام عليه السلام اشاره بر اين مراحل فرمود به قول خودش : للذي أراد في الدلالة على نفسه و إثبات وجوده ؛ به خاطر آن چيزى كه اراده

1.گلشن راز، «جواب از سؤال در ماهيت فكرت»، بيت ۲۲.

صفحه از 350