و أَغنِني و أَوسِع عَلَيَّ في رِزقِكَ، و لا تَفتِنّي بالبَطِرِ.[۱]
در این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق، داعی سه درخواست از خدا دارد؛ یک: غنا و بینیازی، دو: وسعت رزق و روزی، سه: مبتلا نشدن به سرمستی و طغیان.
این معنا بر اساس نسخهریاض السالکیناز بهترین شرحهایصحیفهاست که «لا تَفتِنّي بالبَطِرِ» دارد و ظاهراً با توجه به سیاق دعا و هماهنگی با روایات دیگر صحیحتر است؛ ولی در نسخههای فعلی «لا تَفتِنّي بِالنَّظَر» است که ظاهراً تصحیف است. در این صورت یا به معنای انتظار کشیدن برای روزی است یعنی خدایا مرا با انتظار کشیدن برای روزی امتحان مکن، یا به معنای چشم دوختن به دست دیگران است، یعنی مرا به چشم دوختن به دست دیگران مبتلا نکن. این معنا میتواند به آیه ذیل اشاره داشته باشد:
﴿وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى﴾[۲]
به هر حال، اینکه در درخواست اول از خداوند متعال میخواهیم زندگی ما را به گونهای فراهم کند که به کسی نیازمند نشویم بیانگر این است که یکی از صفات پسندیده بینیازی از دیگران است.
«عامر الشعبی» متوفای سال ۱۰۳ یا ۱۰۵ هجری یکی از محدثین و از تابعین بوده که نوشتهاند با پانصد نفر از صحابه ملاقات داشته است. وی که شاعر هم بوده کلامی را که ظاهراً برایش بسیار جالب بوده از امیر المؤمنین ع نقل میکند، میگوید:
تَكَلَّمَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام بِتِسعِ كَلِماتٍ ارتَجَلَهُنَ ارتِجالًا؛ فَقَأنَ عُيونَ البَلاغَةِ، و أيتَمنَ جَواهِرَ الحِكمَةِ، و قَطَعنَ جَميعَ الأَنامِ عَنِ اللَّحاقِ بِواحِدَةٍ مِنهُن، ثَلاثٌ مِنها فِي المُناجاةِ، و ثَلاثٌ مِنها فِي الحِكمَةِ، و ثَلاثٌ مِنها فِي الأَدَبِ... و أمَّا اللّاتي فِي الأَدَبِ فَقالَ: امنُن عَلى مَن شِئتَ تَكُن أميرَهُ، وَ احتَج إلى مَن شِئتَ تَكُن أسيرَهُ، وَ استَغنِ عَمَّن شِئتَ تَكُن نَظيرَهُ.[۳]
امير مؤمنانع بى مقدّمه و بدون تأمّل، نُه سخن گفت كه با آن، چشم بلاغت را در آورد و گوهرهاى حكمت را يتيم ساخت و همگان را از رسيدن به يكى از آنها ناكام نمود. سه تا از اين حكمتها درباره مناجات است، سه تا درباره حكمت، و سه تا درباره ادب [و فرهنگ زندگی]... امّا آن سه تا كه درباره ادب است، اين است كه فرمود: بر هر كس مىخواهى، منّت بگذار [و نعمت بده]، تا امير او باشى؛ [چنانچه گفته شده: «الانسان عبید الاحسان»] به هر كس مىخواهى، نيازمند شو، تا اسير او شوى؛ و از هر كس مىخواهى، بىنياز باش، تا همانند او باشى.
نقل شده رضاخان از یکی از درباریان میپرسد: استغناء یعنی چه؟ بعد از اینکه برایش توضیح میدهد رضاخان میگوید: دوران سربازیام را در اراک خدمت میکردم. یک روز با رفیقم داشتیم از جلوی خانهای عبور میکردیم دیدیم روضه و مصیبت برقرار است و چای میدهند، ما که اعتقادی به این مراسمها نداشتیم، رفتیم آنجا که چای بخوریم. وقتی میخواستیم برگردیم، کنار درب، صاحب خانه که سید معمّی بود آهسته به من گفت: فلانی تو اگر شاه شدی به اسلام خیانت نکن، به مردم ظلم نکن! گفتم: من سربازم و پول چای ندارم تو میگویی اگر شاه شدی چی کار نکن! به هر حال، این قضیه گذشت تا امروز که رفتیم زیارت حضرت عبدالعظیم، گفتند همه زوّار را بیرون کردهایم غیر از یک سید پیرمردی که در حرم مشغول دعا و قرآن است، هر چی به او میگوییم شاه میخواهد بیاید، برو بیرون، نمیرود. گفتیم اشکالی ندارد، بماند. وقتی وارد شدم، نزدیک که شدم دیدم همان سیدی است که چند سال پیش آن حرف را زده بود و پیشبینی کرده بود که من شاه میشوم. رفتم بالای سرش گفتم من همان سرباز هستم و جریان را یادآوری کردم. بعد گفتم حالا از ما چیزی بخواه. گفت: ما استغنا داریم. نفهمیدم استغنا یعنی چه، دوباره گفتم آقا میگویم از ما چیزی درخواست کن تا برایت آماده کنیم. باز جواب داد: ما استغنا داریم. چون نفهمیدم استغنا چیست، چیزی نگفتم و رفتم.
آن سید بزرگوار آقا سید نورالدین اراکی از علمای بزرگ اراک بوده و صاحب کتابالقرآن و العقل.
بنا بر این، انسان بینیاز چه شاه باشد چه غیر شاه، برایش فرقی ندارد و با بینیازی خود را شبیه همان میداند که از او درخواستی نکرده است.
[۱]. الصحيفة السجّاديّة: الدعاء ۲۰.
[۳]. الخصال، شیخ صدوق، ص: ۴۲۰.