و أَغنِني و أَوسِع عَلَيَّ في رِزقِكَ، و لا تَفتِنّي بالبَطِرِ.[۱]
گفتیم در این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق، سه خواسته مطرح شده است: بینیازی نسبت به دیگران، وسعت رزق و روزی، و مبتلا نشدن به سرمستی و طغیان.
همچنین گفتیم غنا و بینیازی سه گونه است، غنای خوب که کفاف و وسعت روزی بود، غنای خوبتر که غنای نفس بود و اینک غنای بد و ناپسند که همان غنایی است که انسان را سرمست کند و او را به طغیان و سرکشی بکشاند، چنانچه در قرآن میخوانیم:
﴿كَلاّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى﴾[۲]
چنين نيست [كه انسان حقشناس باشد] مسلماً طغيان مىكند. به خاطر اينكه خود را بى نياز مىبيند.
یا در آیه دیگر میفرماید:
﴿وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ...﴾[۳]
و اگر خداوند روزى را بر بندگانش گسترش مىداد بىترديد در روى زمين ستم و طغيان مىكردند.
امیر المؤمنین علیه السلام هم در مورد خصوصیات انسانی که بدون عمل به آخرت امیدوار است، میفرماید:
إنِ استَغنى بَطِرَ و فُتِنَ، و إنِ افتَقَرَ قَنَطَ و وَهَنَ.[۴]
اگر توانگر شود، سرمست و فريفته گردد؛ و اگر فقير شود، نااميد و سست عنصر گردد.
بنا بر این، سرمستی هنگام ثروتمندی و بینیازی کار بدی است و حضرت در این دعا از خدا میخواهد که به او بینیازی و وسعت رزق دهد؛ ولیکن به سرمستی و طغیان گرفتار نکند. معلوم میشود همان طور که عطاهای الهی و دادنهای او لطف است، ندادنهای او هم گاهی وقتها لطف است. نداشتن برخی چیزها برای انسان بهتر است و حکمت خدا اقتضا کرده که او را محروم کند؛ از این رو، در دعای ۳۵صحیفه سجادیهآمده است که وقتی امام علیه السلام به اصحاب دنیا نگاه میکرد، میفرمود:
اجعَل شُكري لَكَ عَلى ما زَوَيتَ عنّي أوفَرَ مِن شُكري إيّاكَ عَلى ما خَوَّلتَني.[۵]
یعنی خدایا کاری کن شکر من برای تو نسبت به چیزهایی که به من ندادی، بیشتر از شکر من نسبت به چیزهایی باشد که دادی.
سعدی هم میگوید:
سپاس و شـکر بیپایان خـدا را
بر این نعمت، که نعمت نیست ما را
کجا خود شکر این نعمت گذارم
کــه زور مـردم آزاری نــدارم
[۶]این دو بیت ریشه در همان دعا دارد. همچنین وی درگلستاناین داستان را نقل میکند که: موسی علی نبیّنا و علی آله و علیه السلام درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده گفت: ای موسی! دعا کن تا خدا عزّوجلّ مرا کفافی دهد که از بی طاقتی به جان آمدم. موسی دعا کرد و برفت. پس از چند روز که باز آمد از مناجات، مرد را دید گرفتار و خلقی انبوه برو گرد آمده. گفت: این چه حالتست؟ گفتند: خمر خورده و عربده کرده و کسی را کشته، اکنون به قصاص فرمودهاند.[۷]
بنا بر این، غنای بد و ناپسند، غنایی است که باعث سرکشی و طغیان شخص شود.
[۱]. الصحيفة السجّاديّة: الدعاء ۲۰.
[۴]. نهج البلاغة، حکمت ۱۵۰.
[۵]. الصحيفة السجّادية: الدعاء ۳۵.
[۶]. مواعظ سعدی، مثنویات، شماره ۳۲.
[۷]. گلستان سعدی، باب سوم در فضیلت قناعت، حکایت ۱۴.