تحریف هدف عزاداری امام حسین(ع)

پرسش :

چگونه ممکن است هدف از عزاداری برای امام حسین(ع) مورد تحریف قرار بگیرد؟



پاسخ :

خطرناک ترین آفت عزاداری امام حسین علیه السلام ، تحریف هدف آن است . حکمت عزاداری امام حسین علیه السلام با حکمت شهادت ایشان ، یکی است . بنا بر این ، تحریف هدف عزاداری ، تحریف هدف شهادت آن بزرگوار نیز هست .

این تحریف ، به دو گونه می تواند تجلّی یابد : یکی آن که به جای روشنی بخشی و احیاگری ، تنها به درخواست آمرزش گناهان و پاک سازی معنوی خلاصه گردد ؛ و دیگر ، آن که به جای تأکید بر بُعد حماسی آن ، به جنایت یزیدیان و ستمگران در این حادثه پرداخته شود .

این سخن ، بدان معنا نیست که آمرزش گناهان و پاک سازی معنوی، از نتایج و فواید عزاداری نیست و یا این که نباید جنایت های ستم پیشگان را برشمرد ؛ بلکه غرض ، پرهیز از نگاه تجزیه ای است .[۱]

اینک به توضیح این دو مطلب می پردازیم :

اگر به جای جهل زُدایی و احیای ارزش های اسلامی ، هدف عزاداری برای سالار شهیدان ، در پاک سازی گنهکاران از گناه ، خلاصه شود ، در واقع ، هدف شهادت امام علیه السلام و عزاداری برای ایشان ، تحریف شده است ؛ یعنی دقیقا همان تحریفی که در آیین مسیحیت ، در باره عیسی علیه السلام تحقّق یافت . استاد شهید مرتضی مطهّری ، در این باره می گوید :

من نمی دانم کدام جانی یا جانی هایی ، جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی علیه السلام وارد کردند، و آن ، این که هدف حسین بن علی علیه السلام را مورد تحریف قرار دادند و همان چَرندی را که مسیحی ها در مورد مسیح علیه السلام گفتند ، در باره حسین علیه السلام گفتند که : حسین ، کشته شد برای آن که بار گناه امّت را به دوش بگیرد ! برای این که ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد ، حسین کشته شد! برای این که گناهکار تا آن زمانْ کم بود ، بیشتر بشود؟! ... .[۲]

استاد مطهّری ، در باره نوعی دیگر از تحریف هدف عزاداری و گریه بر امام حسین علیه السلام ، چنین می گوید :

چرا ائمّه اطهار علیهم السلام (حتّی از پیغمبر اکرم روایت است) گفتند که این نهضت ، باید زنده بماند ، فراموش نشود ، مردم برای امام حسین علیه السلام بگِریند ؟ هدف آنها از این دستور ، چه بوده است ؟ ما آن هدف واقعی را مَسخ کردیم . گفتیم : فقط به خاطر این است که تسلّی خاطری برای حضرت زهرا علیهاالسلام باشد! با این که ایشان در بهشت ، همراه فرزند بزرگوارشان هستند ، دائما بی تابی می کنند تا ما مردمِ بی سر و پا ، یک مقدار گریه کنیم تا تسلّی خاطر پیدا کنند . آیا توهینی بالاتر از این، برای حضرت زهرا علیهاالسلام پیدا می کنید ؟![۳]

خیال می کنیم حسین بن علی علیه السلام ، در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا ـ العیاذ باللّه ـ حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از هزار و سیصد سال ، آن هم در جوار رحمت الهی ، منتظر است که ... برای او گریه بکنند تا تسلّی خاطر پیدا کند!

چند سال پیش ، در کتابی دیدم که نویسنده ، مقایسه ای میان حسین بن علی علیه السلام و عیسی مسیح علیه السلام کرده بود . نوشته بود که عمل مسیحی ها، بر عمل مسلمین (شیعیان) ترجیح دارد ؛ زیرا آنها روز شهادت عیسی مسیح را جشن می گیرند و شادمانی می کنند ؛ ولی اینها در روز شهادت حسین بن علی علیه السلام ، مرثیه خوانی و گریه می کنند ! عمل آنها بر عملِ اینها ترجیح دارد ؛ زیرا آنها شهادت را برای عیسی مسیح ، موفّقیت می دانند ، نه شکست ، و چون موفّقیت می دانند ، شادمانی می کنند ؛ امّا مسلمین ، شهادت را شکست می دانند و چون شکست می دانند ، گریه می کنند ! خوشا به حال ملّتی که شهادت را موفّقیت بشمارد و جشن بگیرد ، و بدا به حال ملّتی که شهادت را شکست بداند و به خاطر آن ، مرثیه خوانی بکند !

جواب، این است که اوّلاً دنیای مسیحی که این شهادت را جشن می گیرد ، روی همان اعتقاد خرافی ای است که می گوید : «عیسی ، کشته شد تا بار گناه ما بریزد» ، و چون به خیال خودش سبک بال شده و استخوانش سبُک شده ، آن را جشن می گیرد . در حقیقت ، او جشن سبُکی استخوان خودش را به خیال خودش می گیرد ، و این ، یک خرافه است . ثانیا ، این همان فرق اسلام و مسیحیتِ تحریف شده است که اسلام ، یک دین اجتماعی و مسیحیت ، دینی است که همه آن چیزی که دارد ، اندرزِ اخلاقی است . از طرف دیگر ، گاه به یک حادثه، از نظر فردی نگاه می کنیم و گاه از نظر اجتماعی . از نظر اسلام ، شهادت حسین بن علی علیه السلام از دیدگاه فردی ، یک موفّقیت بود .[۴]

گفتنی است که آنچه تحریف هدف عزاداری برای امام حسین علیه السلام است ، خلاصه کردن این هدف ، در پاک سازی گناهان ، شبیه باور خرافی مسیحیان در باره مصلوب شدن عیسی علیه السلام است . این سخن ، البته به معنای نفی نقش عزاداری در آمرزش گناهان نیست . به تعبیر دیگر ، هدف عزاداری بر امام حسین علیه السلام ، جهل زُدایی و احیای ارزش های دینی است و عزاداری با این هدف ، برکات فراوانی برای فرد و جامعه دارد[۵]که یکی از آنها ، آمرزشِ گناهان و سالم سازی روانی جامعه است و این برکت نیز دقیقا در جهت احیای ارزش های اسلامی قرار دارد .

از سوی دیگر ، حادثه عاشورا ، در یک نگاه کلّی و واقع بینانه ، دارای دو بُعد است : یکی بُعد جنایت و مظلومیت ، و دیگری بُعد حماسه و عزّت و عظمت . از این رو ، تحلیل و تبیین صحیح این حادثه ، در صورتی امکان پذیر است که این دو بُعد ، در کنار هم دیده شوند و ارائه گردند . در غیر این صورت ، مخاطب ، درک درستی از این جریان مهم تاریخ اسلام ، پیدا نخواهد کرد .

استاد مطهّری قدس سره در این باره می گوید :

حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا ، دو صفحه دارد : یک صفحه سفید و نورانی ، و یک صفحه تاریک ، سیاه و ظلمانی ، که هر دو صفحه اش ، یا بی نظیر است و یا کم نظیر .

امّا صفحه سیاه و تاریکش ، از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن ، فقط جنایتِ بی نظیر و یا کم نظیر می بینیم ... .

از این نظر ، حادثه کربلا ، یک جنایت و یک تراژدی است ، یک مصیبت است ، یک رَثاست . این صفحه را که نگاه می کنیم ، در آن ، کشتنِ بی گناه [را ]می بینیم ، کشتن جوان [را ]می بینیم ، کشتن شیرخوار [را ]می بینیم ، اسب بر بدن مُرده تاختن [را] می بینیم ، آب ندادن به یک انسان [را] می بینیم. زن و بچّه را شلّاق زدن می بینیم ، اسیر را بر شتر بی جهاز سوار کردن می بینیم . از این نظر ، قهرمان حادثه کیست ؟ واضح است وقتی که حادثه را از جنبه جنایی نگاه کنیم ، آن که می خورد ، قهرمان نیست . آن بیچاره ، مظلوم است . قهرمان حادثه در این نگاه ، یزید بن معاویه است ، عبید اللّه بن زیاد است ، عمر سعد است ، شمر بن ذی الجوشن است ، خولی است و یک عدّه دیگر . لذا وقتی که صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه می کنیم ، فقط جنایت و رَثای بشریت را می بینیم . پس اگر بخواهیم شعر بگوییم ، چه باید بگوییم ؟ باید مرثیه بگوییم و غیر از مرثیه گفتن ، چیز دیگری نیست که بگوییم . باید بگوییم :

زان تشنگان ، هنوز به عیوق می رسد                فریاد العطش ز بیابان کربلا.[۶]

امّا آیا تاریخچه عاشورا ، فقط همین یک صفحه است ؟ آیا فقط رَثاست ؟ فقط مصیبت است و چیز دیگری نیست ؟

اشتباه ما همین است . این تاریخچه ، یک صفحه دیگر هم دارد که قهرمان آن صفحه ، دیگر پسر معاویه نیست ، پسر زیاد نیست ، پسر سعد نیست ، شمر نیست . در آن جا ، قهرمان ، حسین علیه السلام است . در آن صفحه ، دیگر جنایت نیست ، تراژدی نیست ؛ بلکه حماسه است ، افتخار و نورانیت است ، تجلّی حقیقت و انسانیت است ، تجلّی حق پرستی است . آن صفحه را که نگاه کنیم ، می گوییم بشریت ، حق دارد به خودش ببالد ؛ امّا وقتی صفحه سیاهش را مطالعه می کنیم ، می بینیم که بشریت ، سرافکنده است و خودش را مصداق آن آیه می بیند که می فرماید : «قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یفْسِدُ فِیهَا وَ یسْفِک الدِّمَآءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَ نُقَدِّسُ لَک» .[۷]

مسلّما جبرئیل امین ، در مقابل اعلام خدا که فرمود : «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» ،[۸]سؤالی نمی کند ؛ بلکه آن دسته از فرشتگان که فقط صفحه سیاه بشریت را می دیدند و صفحه دیگر آن را نمی دیدند ، از خدا این سؤال را کردند که : آیا می خواهی کسانی را در زمین، قرار دهی که فساد کنند و خون ها بریزند ؟! و خدا در جواب آنها فرمود : «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» .[۹]

آن صفحه ، صفحه ای است که مَلَک اعتراض می کند ؛ بشر ، سرافکنده است و این صفحه ، صفحه ای است که بشریت ، به آن افتخار می کند . چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم ؟ و چرا باید همیشه جنایت های کربلا گفته شود ؟ چرا همیشه باید حسین بن علی علیه السلام از آن جنبه ای که مورد جنایتِ جانیان است ، مورد مطالعه ما قرار بگیرد ؟ چرا شعارهایی که به نام حسین بن علی علیه السلام می دهیم و می نویسیم ، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود ؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه می کنیم ، در حالی که جنبه حماسی این داستان ، صد برابر بر جنبه جنایی آن می چربد و نورانیت این حادثه ، بر تاریکی آن ، خیلی می چربد؟ پس باید اعتراف کنیم که یکی از جانی های بر حسین بن علی علیه السلام ما هستیم که از این تاریخچه ، فقط یک صفحه اش را می خوانیم و صفحه دیگرش را نمی خوانیم .[۱۰]


[۱]گفتنى است نگاه تجزيه اى به اصل قيام عاشورانيز پيامدهاى ناخوشايندى دارد. در اين باره، ر. ك : ج ۳ ص ۳۲۳ (بخش هفتم / تحليلى در باره اهداف قيام امام حسين عليه السلام ).

[۲]حماسه حسينى : ج ۱ ص ۱۲۷ .

[۳]همان : ص ۷۸ .

[۴]همان : ص ۱۲۸ .

[۵]راجع : ج ۱۰ ص ۴۱ (فصل چهارم / ثواب گريه كردن بر آنان) .

[۶]بيتى است از ترجيع بند مشهور محتشم كاشانى (باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است؟!).

[۷]«ملائكه گفتند : پروردگارا! آيا كسانى را خواهى گماشت كه در زمين ، فساد كنند و خون ها بريزند ، حال آن كه ما خود ، تو را تسبيح و تقديس مى كنيم ؟!» (بقره : آيه ۳۰) .

[۸]«من بر روى زمين ، جانشينى قرار خواهم داد» (بقره: آيه ۳۰).

[۹]«من چيزى مى دانم كه شما نمى دانيد» (بقره: آيه ۳۰).

[۱۰]حماسه حسينى : ج ۱ ص ۱۲۱ ـ ۱۲۵ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت