441
علم و حکمت در قرآن و حدیث (ویراست دوم)

۹۵۲.امام على عليه السلام- در حكمت‏هاى منسوب به ايشان - : چه شده است كه مردم را مى‏بينم هنگامى كه خوراك را در شب نزد آنان مى‏آورند ، زحمت روشن كردن چراغ‏ها را به خود مى‏دهند تا آنچه را داخل شكم‏هايشان مى‏كنند ، نيك بنگرند ؛ ولى اهتمامى به خوراك روح ندارند تا چراغ‏هاى خردشان را با دانش برافروزند و از پيامدهاى نادانى و گناه در باورها و كردارشان در امان بمانند ؟

۹۵۳.امام حسن عليه السلام : شگفتا از كسى كه در خوراكش مى‏انديشد ، ولى در آنچه به خردش مى‏سپارد ، نمى‏انديشد ، شكمش را از آنچه آزارش مى‏دهد ، دور نگه مى‏دارد و به سينه‏اش آنچه مايه نابودى‏اش است ، مى‏سپارد !

۹۵۴.امام كاظم عليه السلام- در سفارش به هشام بن الحكم -: اى هشام! حق براى اطاعت خدا برپا شده است و نجات ، جز با اطاعت ، ممكن نيست و اطاعت ، به دانش است و دانش ، به فراگيرى و فراگيرى ، به خرد گِره خورده است و دانش ، جز از دانشمند ربّانى نيست و شناخت دانش با خرد است .

۹۵۵.ذو القرنين‏- در وصيّتش -: از كسى كه از دانش خويش سودى نبرده است ، دانش مياموز ؛ زيرا كسى كه دانشش به وى سودى نداده ، به تو نيز بهره‏اى نمى‏دهد .

3 / 3

رعايت اولويت‏ها

۹۵۶.التوحيد- به نقل از ابن عبّاس -: باديه‏نشينى نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! از شگفتى‏هاى دانش به من بياموز .
فرمود : «با اساس دانش چه كرده‏اى كه از شگفتى‏هايش مى‏پرسى؟».
مرد گفت : اى پيامبر خدا ! اساس دانش چيست؟
فرمود : «شناخت خدا ، آن‏چنان كه بايد» .
باديه‏نشين گفت : شناخت خدا ، آن‏چنان كه حقّ شناخت اوست ، چگونه است؟
فرمود : «او را بى‏مانند و شبيه و همتا بدانى و اين كه يكتا ، يگانه ، پيدا ، نهان ، نخست و پايان است ، نه همتايى دارد و نه همانندى . پس اين ، حقّ شناخت اوست» .


علم و حکمت در قرآن و حدیث (ویراست دوم)
440

۹۵۲.عنه عليه السلام- فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ - : ما لي أرَى النّاسَ إذا قُرِّبَ إلَيهِمُ الطَّعامُ لَيلًا تَكَلَّفوا إنارَةَ المَصابيحِ لِيُبصِروا ما يُدخِلونَ بُطونَهُم ، ولا يَهتَمّونَ بِغِذاءِ النَّفسِ بِأَن يُنيروا مَصابيحَ ألبابِهِم بِالعِلمِ ؛ لِيَسلَموا مِن لَواحِقِ الجَهالَةِ وَالذُّنوبِ فِي اعتِقاداتِهِم وأعمالِهِم !۱

۹۵۳.الإمام الحسن عليه السلام : عَجَبٌ لِمَن يَتَفَكَّرُ في مَأكولِهِ، كَيفَ لا يَتَفَكَّرُ في مَعقولِهِ ؛ فَيُجَنِّبُ بَطنَهُ ما يُؤذيهِ ، ويودِعُ صَدرَهُ ما يُزَكّيهِ‏۲ !۳

۹۵۴.الإمام الكاظم عليه السلام- في وَصِيَّتِهِ لِهِشامِ بنِ الحَكَمِ - : يا هِشامُ ، نُصِبَ الحَقُّ لِطاعَةِ اللَّهِ ، ولا نَجاةَ إلّا بِالطّاعَةِ ، وَالطّاعَةُ بِالعِلمِ ، وَالعِلمُ بِالتَّعَلُّمِ ، وَالتَّعَلُّمُ بِالعَقلِ يُعتَقَدُ ، ولا عِلمَ إلّا مِن عالِمٍ رَبّانِيٍّ ، ومَعرِفَةُ العِلمِ بِالعَقلِ.۴

۹۵۵.ذو القرنين- في وَصِيَّتِهِ - : لا تَتَعَلَّمِ العِلمَ مِمَّن لَم يَنتَفِع بِهِ ، فَإِنَّ مَن لَم يَنفَعهُ عِلمُهُ لا يَنفَعُكَ.۵

3 / 3

رِعايَةُ الأَهَمِّ فَالأَهَمِ‏

۹۵۶.التوحيد عن ابن عبّاس : جاءَ أعرابِيٌّ إلَى النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللَّهِ ، عَلِّمني مِن غَرائِبِ العِلمِ .
قالَ : ما صَنَعتَ في رَأسِ العِلمِ حَتّى‏ تَسأَلَ عَن غَرائِبِهِ ؟ !
قالَ الرَّجُلُ : ما رَأسُ العِلمِ يا رَسولَ اللَّهِ ؟
قالَ : مَعرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ .
قالَ الأَعرابِيُّ : وما مَعرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ ؟
قالَ : تَعرِفُهُ بِلا مِثلٍ ولا شِبهٍ ولا نِدٍّ ، وأنَّهُ واحِدٌ أحَدٌ ظاهِرٌ باطِنٌ أوَّلٌ آخِرٌ، لا كُفوَ لَهُ ولا نَظيرَ، فَذلِكَ حَقُّ مَعرِفَتِهِ.۶

1.شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج ۲۰ ص ۲۶۱ ح ۵۳ .

2.كذا في المصدر ، والصواب «ما يُرديِهِ» كما في بحار الأنوار .

3.الدعوات : ص ۱۴۴ ح ۳۷۵ ، بحارالأنوار : ج ۱ ص ۲۱۸ ح ۴۳ وراجع: منية المريد : ص ۲۳۹ .

4.الكافي : ج ۱ ص ۱۷ ح ۱۲ عن هشام بن الحكم ، تحف العقول : ص ۳۸۷ وفيه «الخَلق» ، بدل «الحقّ» ، بحارالأنوار : ج ۱ ص ۱۳۸ ح ۳۰ .

5.الدعوات : ص ۶۳ ح ۱۵۸ ، بحارالأنوار : ج ۲ ص ۹۹ ح ۵۳ .

6.التوحيد : ص ۲۸۴ ح ۵ ، مشكاة الأنوار : ص ۴۰ ح ۱۰ ، بحارالأنوار : ج ۳ ص ۲۶۹ ح ۴ .

  • نام منبع :
    علم و حکمت در قرآن و حدیث (ویراست دوم)
تعداد بازدید : 61215
صفحه از 973
پرینت  ارسال به