519
علم و حکمت در قرآن و حدیث (ویراست دوم)

۱۱۳۳.امام رضا عليه السلام : مردى از بنى‏اسرائيل ، يكى از خويشان خود را كُشت و جسدش را بر سرِ راه برترينِ خاندان بنى‏اسرائيل افكند . سپس به خونخواهى‏اش آمد . به موسى عليه السلام گفتند : فلان خاندان ، فلانى را كشته‏اند . ما را از قاتلش آگاه كن .
فرمود : «ماده گاوى برايم بياوريد» . «گفتند : آيا ما را به ريشخند مى‏گيرى؟ فرمود : به خدا پناه مى‏برم از اين كه از نادانان باشم» . اگر آنان هر گاوى را قصد مى‏كردند ، كفايتشان مى‏كرد؛ ولى سخت گرفتند . خدا هم بر آنان سخت گرفت .
«گفتند : پروردگار خود را بخوان تا براى ما روشن كند كه آن چگونه است . گفت : خداوند مى‏فرمايد : «آن ، ماده گاوى است نه پير و از كار افتاده و نه تازه سال ، ميان اين دو»يعنى نه كوچك و نه بزرگ . اگر آنان هر گاوى را قصد مى‏كردند ، كفايتشان مى‏كرد؛ ولى سخت گرفتند . خدا هم بر آنان سخت گرفت .
«گفتند : پروردگارت را بخوان تا براى ما روشن كند كه رنگش چگونه است؟ گفت : خداوند مى‏فرمايد: «آن ، ماده گاوى است زرد روشن كه رنگش مايه سرور بينندگان مى‏گردد»» . اگر آنها هر گاوى را قصد مى‏كردند ، كفايتشان مى‏كرد؛ ولى سخت گرفتند . خدا هم بر آنها سخت گرفت .
«گفتند : پروردگارت را بخوان تا براى ما روشن كند كه آن چگونه است؟ ماده گاو بر ما مشتبه شده است و بى‏گمان ، اگر خدا بخواهد ، ما ره‏يافتگانيم . گفت : خداوند مى‏فرمايد : «آن ، ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند ، و نه كشتزار را آبيارى كند . سالم است و هيچ لكّه‏اى در آن نيست» . گفتند : اكنون ، حقّ مطلب را آوردى» .
پس به جستجويش پرداختند و آن را نزد جوانى از بنى‏اسرائيل يافتند . جوان گفت : آن را نمى‏فروشم ، جز در برابر آن كه پوستش را پُر از طلا كنيد .
پس نزد موسى عليه السلام آمدند و مطلب را برايش گفتند . فرمود : «آن را بخريد» .
پس آن را خريدند و آوردند . وى به ذبحش فرمان داد . سپس دستور داد كه با دُم آن به جسد مرده بزنند . چون چنين كردند ، مقتول زنده شد و گفت : اى پيامبر خدا! پسر عمويم مرا كشته است ، نه كسى كه متّهم به قتل من شده است .
بدين وسيله ، قاتلش را شناختند .
سپس پيامبر خدا ، موسى بن عمران عليه السلام ، به يكى از يارانش فرمود : «اين ماده گاو ، داستانى دارد» .
وى گفت : آن چيست؟
فرمود : «جوانى از بنى‏اسرائيل نسبت به پدرش مهربان و نيكوكار بود . روزى گوساله‏اى يك‏ساله خريد و نزد پدرش آمد [تا بهاى آن را بپردازد] ؛ ولى كليدها[ى گاوصندوق‏] را زير سرِ پدرش ديد و چون بيدار كردنش را ناخوش داشت ، از خريد آن منصرف شد . پس پدرش بيدار شد و پسر ، او را آگاه كرد . پدرش گفت : آفرين ! اين ماده گاو را به جاى آنچه از دستت رفته است ، بگير».
سپس پيامبر خدا ، موسى بن عمران عليه السلام ، به صحابى‏اش فرمود : «بنگر كه نيكى با اهلش چه مى‏كند» .


علم و حکمت در قرآن و حدیث (ویراست دوم)
518

۱۱۳۳.الإمام الرضا عليه السلام : إنَّ رَجُلًا مِن بَني إسرائيلَ قَتَلَ قَرابَةً لَهُ ثُمَّ أخَذَهُ وطَرَحَهُ عَلى‏ طَريقِ أفضَلِ سِبطٍ مِن أسباطِ بَني إسرائيلَ ، ثُمَّ جاءَ يَطلُبُ بِدَمِهِ ، فَقالوا لِموسى‏ عليه السلام : إنَّ سِبطَ آلِ فُلانٍ قَتَلوا فُلاناً ، فَأَخبِرنا مَن قَتَلَهُ ؟ قالَ : اِيتوني بِبَقَرَةٍ ، «قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَهِلِينَ»۱ ، ولَو أنَّهُم عَمَدوا إلى‏ أيِّ بَقَرَةٍ أجزَأَتهُم ولكِن شَدَّدوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَيهِم .
«قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِىَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا فَارِضٌ وَ لَا بِكْرٌ»۲ - يعني لا صَغيرَةٌ ولا كَبيرَةٌ - «عَوَانُ‏م بَيْنَ ذَ لِكَ»۳ ، ولَو أنَّهُم عَمَدوا إلى‏ أيِّ بَقَرَةٍ أجزَأَتهُم ، ولكِن شَدَّدوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَيهِم .
«قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَآءُ فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّظِرِينَ»۴ ، ولَو أنَّهُم عَمَدوا إلى‏ أيِّ بَقَرَةٍ لَأَجزَأَتهُم ، ولكِن شَدَّدوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَيهِم .
«قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِىَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَبَهَ عَلَيْنَا وَ إِنَّآ إِن شَآءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ * قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَ لَا تَسْقِى الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَّا شِيَةَ فِيهَا قَالُواْ الَْنَ جِئْتَ بِالْحَقِ‏ّ»۵ .
فَطَلَبوها ، فَوَجَدوها عِندَ فَتًى مِن بَني إسرائيلَ ، فَقالَ : لا أبيعُها إلّا بِمِل‏ءِ مَسكِها۶ ذَهَباً .
فَجاؤوا إلى‏ موسى‏ عليه السلام فَقالوا لَهُ ذلِكَ .
فَقالَ : اِشتَروها .
فَاشتَرَوها وجاؤوا بِها ، فَأَمَرَ بِذَبحِها ، ثُمَّ أمَرَ أن يُضرَبَ المَيِّتُ بِذَنَبِها ، فَلَمّا فَعَلوا ذلِكَ حَيِيَ المَقتولُ ، وقالَ : يا رَسولَ اللَّهِ ، إنَّ ابنَ عَمّي قَتَلَني دونَ مَن يُدَّعى‏ عَلَيهِ قَتلي .
فَعَلِموا بِذلِكَ قاتِلَهُ .
فَقالَ رَسولُ اللَّهِ موسَى بنُ عِمرانَ عليه السلام لِبَعضِ أصحابِهِ : إنَّ هذِهِ البَقَرَةَ لَها نَبَأٌ .
فَقالَ : وما هُوَ ؟
قالَ : إنَّ فَتَىً مِن بَني إسرائيلَ كانَ بارًّا بِأَبيهِ وإنَّهُ اشتَرى‏ تَبيعاً فَجاءَ إلى‏ أبيهِ ورَأى‏ أنَّ المَقاليدَ تَحتَ رَأسِهِ ، فَكَرِهَ أن يوقِظَهُ فَتَرَكَ ذلِكَ البَيعَ ، فَاستَيقَظَ أبوهُ ، فَأَخبَرَهُ ، فَقالَ لَهُ : أحسَنتَ ، خُذ هذِهِ البَقَرَةَ فَهِيَ لَكَ عِوَضاً لِما فاتَكَ .
قالَ : فَقالَ لَهُ رَسولُ اللَّهِ موسَى بنُ عِمرانَ عليه السلام : اُنظُروا إلَى البِرِّ ما بَلَغَ بِأَهلِهِ ؟ !۷

1.البقرة : ۶۷ .

2.البقرة : ۶۸ .

3.البقرة : ۶۹ .

4.البقرة : ۷۰ .

5.البقرة : ۷۱ .

6.المَسْكُ بسكون السين : الجِلْد (النهاية : ج ۴ ص ۳۳۱) .

7.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۱۳ ح ۳۱ ، تفسير العيّاشى : ج ۱ ص ۴۶ ح ۵۷ وفيه «فَقالَ لِرَسولِ اللَّهِ موسَى‏ عليه السلام بَعضُ أصحابِهِ» بدل «فَقالَ رَسولُ اللَّهِ موسَى بنُ عِمرانَ عليه السلام لِبَعضِ أصحابِهِ» وكلاهما عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر البزنطي ، بحارالأنوار : ج ۱۳ ص ۲۶۳ ح ۲ .

  • نام منبع :
    علم و حکمت در قرآن و حدیث (ویراست دوم)
تعداد بازدید : 60220
صفحه از 973
پرینت  ارسال به