قرآن و پيشينه اِعراب

پرسش :

نقش قرآن در پیشینه ی اعراب چیست؟



پاسخ :

اعراب، از ويژگى هاى زبان عربى است كه نقشى تعيين كننده در مفاهمه و تفاهم دارد . بنا بر اين به طور طبيعى، اعراب، همزاد زبان عربى است و اين زبان بدون اعراب، قادر به بازتاباندن معنا نيست؛ اما پيشينه «دانش اِعراب» و نشانه هاى اِعرابى - يعنى نشانه هايى كه بر نوع اعراب كلمات دلالت مى كنند - به سده نخست هجرى باز مى گردد و مى توان گفت دانش اِعراب، بويژه اعراب قرآن، از دامان قرآن كريم برخاسته است.[۱]

كاتبان وحى، در آغاز، هنگام نگاشتن قرآن، كلمات را بدون نقطه و اِعراب، ثبت مى كردند. شايد ثبت قرآن بدون اين نشانه ها براى صلى اللَّه عليه و آله كسانى كه در عصر پيامبر مى زيستند، مشكلى نمى آفريد؛ اما براى نسل هاى بعد و نيز مردم غير عربى كه به اسلام گرويده و با مسلمانان آميخته بودند، گاه موجب قرائت به گونه هاى مختلف مى شد و معانى را دگرگون مى ساخت . از اين رو نياز به راهكارى جامع ضرورى نمود كه به اختلافات و نيز تغيير و تحريف معنوى قرآن كريم پايان بخشد.

روايات در باره معرفى نخستين اعراب گذار قرآن (ثبت كننده نشانه هاى اِعرابى) مختلف اند .[۲]معمولاً از ابو الأسود دُئِلى (م ۶۹ق) به عنوان آغازگر اعراب گذارى قرآن كريم ياد مى شود كه اين كار را به كمك يحيى بن يَعمر انجام داد. در آغاز، اعراب گذارى بسيار ساده بود و براى نشان دادن اعراب ، از نقطه سود مى جستند، بدين صورت كه براى نصب، نقطه اى روى حرف پايانى كلمه، براى جر، نقطه اى زير آن، و براى رفع، نقطه اى بعد از همان حرف مى نهادند.[۳]براى تنوين هم از دو نقطه به همان شكل استفاده مى شد. در اين زمان هنوز براى تمايز حروف مشابه، از نقطه كمك گرفته نمى شد و نقطه هاى اِعرابى نيز به رنگى متفاوت با رنگ حروف و كلمات، ثبت مى شدند.[۴]گفتنى است كه اين اعراب گذارى، مطابق نظر مشهور و مقبول مسلمانان صورت پذيرفت.

پس از حدود يك قرن، به دست خليل بن احمد فراهيدى (م ۱۷۵ق) شكل هاى خاص، جاى گزين نقطه هاى اعرابى شد. وى براى نصب، مستطيلى بر روى حرف، براى جر، مستطيلى زير آن، و براى ضمّه واوى كوچك بالاى آن مى نهاد و براى هر يك از تنوين ها شكل مشابه همان حركت اوّل را بر آن مى افزود. او همچنين براى نشان دادن تشديد از دندانه حرف «س» و براى سكون از سَرِ حرف «ص» استفاده مى كرد. نشانه ها سپس به تدريج، افزون بر نشان دادن اِعراب در حرف پايانى كلمه، براى نشان دادن حركت ساير حروف كلمه نيز به كار مى رفتند.[۵]تا اين زمان (نيمه دوم قرن دوم هجرى)، غرض از اعراب گذارى قرآن، قرائت صحيح قرآن كريم به همان شكل منقول از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، و برداشت معنايى صحيح از آيات و جلوگيرى از اجتهاد در قرائات بود . با اين حال پس از اين نيز اجتهاد و اختلاف در اعراب برخى كلمات قرآن ، به صورت محدود ميان استادان قرائت ديده مى شود و اين امر، اختلاف هايى را در تفسير برخى آيات قرآن سبب شده است.[۶]

در نيمه دوم قرن دوم هجرى ، در دانش اعراب قرآن كريم تحولى پديد آمد كه دانشمندان و استادان ، نحو عربى را به سمت تحليل و تبيين نقش هاى كلمات در جمله ها و آيات قرآن كريم سوق دادند كه نقطه اوج آن در «معانى القرآنها» و سپس «اعراب القرآنها» تجلى يافت. برجسته ترين دانشمند اين دوره ، سيبويه (م ۱۸۰ق)، در الكتاب - كه نخستين كتاب موجود نحو عربى است - ضمن تدوين قواعد نحو، به تبيين و تحليل نقش كلمات بويژه نقش هاى نحوى آنها در قرآن پرداخت[۷]و بدين سان «مكتب نحو بصره» پديد آمد. از ويژگى هاى بارز مكتب نحو بصره، قانونمند كردن قواعد نحو و روى آوردن به قياس در نحو عربى است. اثر اين رويكرد در دانش نحو، راه يافتن تأويل و توجيه بيشتر در تحليل نحوى آيات، منضبط شدن قواعد نحو، محدودتر شدن دامنه قواعد و در نتيجه سهل تر شدن فراگيرى آن قواعد بود. در مقابل اين مكتب، «مكتب نحو كوفه» به پيشوايى كسايى (م ۱۸۹ق) پديد آمد كه ويژگى آن توجه بيشتر به نقل، سماع و فاصله گرفتن از قياس بود.[۸]قرآن كريم در اين دوره، محور مباحث نحو عربى بود و كتاب هايى با عنوان «معانى القرآن» و «إعراب القرآن» آراى نحوى مفسّران را نشان مى دادند.

در اواسط سده سوم هجرى ، مكتب نحو بغداد ظهور كرد كه راه ميانه و تلفيقى است از دو مكتب نحو بصره و كوفه. دانشمندانى مانند ابن خالويِه (م ۳۷۰ق)، ابن دُرُستوِيه (م ۳۴۷ق)، ابوعلى فارسى (م ۳۷۷ق)، ابن جنّى (م ۳۹۲ق)، زجّاج (م ۳۶۳ ق) و زمخشرى (م ۵۳۸ ق) بدين مكتب گرايش داشته اند.[۹]

دانشمندان سده سوم و چهارم هجرى هر يك با تكيه بر مكتب نحوى خود ، به بيان و تحليل اعراب آيات مى پرداختند. اما در سده هاى بعدى نحويان اغلب به جمع آورى آراى پيشينيان مبادرت كردند و كم تر به نقد آرا و ترجيح آنها بر يكديگر پرداختند. اين رويكرد در البيان ابن الأنبارى (م ۵۷۷ق)، التبيان ابو البقاء (م ۶۱۶ق) و به صورت محدودتر در مشكل إعراب القرآن مكّى بن ابى طالب، مشهود است.[۱۰]

از بررسى مكاتب و ديدگاه هاى نحوى دانشمندان و مفسّران پيشين ، بر مى آيد كه حجم فراوانى از اختلاف موجود در نحو و اعراب آيات قرآن ، معلول تفاوت تحليل صاحب نظران است، بدون آن كه در تفسير آيه تأثير چندانى داشته باشد. به نظر مى رسد اين دانشمندان بيش از هر چيز در پى به دست دادن فهم درستى از آيات قرآن، منطبق با قواعد زبان بوده اند . از اين رو هر يك با توجه به آراى نحوى و قواعد دستورى مدارس نحوى ، به تحليل ادبى آيه مى پرداخته اند. اين تحليل ها در موارد فراوانى ، معناى آيه را تغييرى جدى نمى داد؛ اما به تدريج منشأ تنوّع قواعد نحو و اعراب شد. اختلاف در جواز عطف بر ضمير مجرور بدون اعاده جار، عطف بر ضمير مرفوع بدون تأكيد آن با ضمير منفصل، مبنى بودن فعل امر، عمل «اِن» مخفّفه، اختلاف در رافع مبتدا و خبر،[۱۱]معانى «اَنْ» و «إذا» و اختلاف در جواز يا عدم جواز ورود آن بر جمله اسميه، اختلاف در عمل حروف مشبهة بالفعل و «ما»ى نافيه نسبت به خبر، جواز يا عدم جواز فاعل قرار گرفتن جمله و ده ها مسئله ديگر ، از جمله نمونه ها و شواهد اين نظرند. با اين حال نمى توان انكار كرد كه بخش مهمى از اختلافات مفسّران در اعراب آيات قرآن ، متأثر از باورها و پيش فرض هاى كلامى و فقهى آنان بوده است؛ براى مثال ، عاطفه يا مستأنفه دانستن واو در آيه (وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّ سِخُونَ فِى الْعِلْمِ)[۱۲]بر اين نگرش كلامى برخى مفسران مبتنى بوده است كه آيا راسخان در علم، به تأويل متشابهات آگاهى دارند يا ندارند . همچنين بيان نقش «اَرجُلَكم» در آيه (وَامْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ)[۱۳]و تعيين معطوف عليه آن متأثر از اين پيش فرض فقهى مفسر بوده است كه آيا در وضو بايد پا را مسح كرد يا آن را شست. البته در موارد فراوان ترى ، نوع اعراب و بيان نقش كلمات ، در تفسير آيات شريفه در دو بُعد معارف كلامى و فقهى اثر گذار بوده و برداشت هايى متفاوت را در پى داشته است. چنين به نظر مى رسد كه بخشى از اختلافات كلامى ، و فقهى مذاهب اسلامى ، از اختلاف در اعراب آيات سرچشمه گرفته است.


[۱]تاريخ تفسير و نحو : ص ۱۳۷ - ۱۴۶.

[۲]براى تفصيل در اين باره نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامى : ج ۹ ص ۳۷۰ - ۳۷۴؛ درآمدى بر تاريخ علوم قرآن : ص ۱۱۴ - ۱۱۵.

[۳]كتاب المصاحف : ص ۱۶۲؛ المقنع : ص ۱۲۴ - ۱۲۶؛ رسم الخطّ مصحف : ص ۴۹۲.

[۴]كتاب المصاحف: ص ۱۶۲؛ المقنع: ص ۱۲۴ - ۱۲۶؛ رسم الخطّ مصحف: ص ۴۹۲ .

[۵]الإتقان فى علوم القرآن : ج ۲ ص ۳۷۸؛ القرآن الكريم و أثره فى الدراسات النحوية : ص ۲۶۶ - ۲۶۷.

[۶]القرآن الكريم و أثره فى الدراسات النحوية : ص ۸۸ ؛ تاريخ نحو : ص ۳۴ - ۵۱.

[۷]القرآن الكريم و أثره فى الدراسات النحوية: ص ۸۸؛ تاريخ نحو: ص ۳۴ - ۵۱.

[۸]همان : ص ۹۴ ، ۱۲۲ ، ۱۳۳ - ۱۳۶.

[۹]الإنصاف : ص ۴۶۳ به بعد ، ۴۷۴ ، ۵۲۴ به بعد ، ۴۴ به بعد.

[۱۰]الإنصاف: ص ۴۴، ۴۶۳، ۴۷۴ و ۵۲۴ .

[۱۱]الإنصاف : ص ۴۶۳ به بعد ، ۴۷۴ به بعد ، ۵۲۴ به بعد ، ۱۹۵ به بعد ، ۴۴ به بعد.

[۱۲]آل عمران : آيه ۷ .

[۱۳]مائده : آيه ۶ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت