اهميت اِِعراب در فهم قرآن

پرسش :

آیا اِعراب در فهم قرآن نقش دارد؟



پاسخ :

مفسّران بر ضرورت آشنايى با مباحث نحوى قرآن و اعراب[۱]پيش از ورود به تفسير آيات تأكيد كرده اند.[۲]طبرسى ، برترين علم از علوم قرآنى را اعراب قرآن دانسته است؛ زيرا هر بيان عربى به آن نيازمند است و اعراب در حقيقت، كليد گشودن معناى الفاظ است و بدون آن ، آگاهى از مراد خدا ناممكن است.[۳]سمين حلبى نيز علم اعراب را نخستين دانش از ميان پنج علم مؤثّر در فهم قرآن مى شمارد.[۴]

به رغم تأكيد مفسران بر نقش و تأثير اعراب در فهم و تفسير قرآن، ابن هشام در باب پنجم مغنى و در پى او زركشى و سيوطى ، با ذكر شواهدى متعدد ، اعراب را فرع بر فهم معنا دانسته و معتقدند مُعْرِب ابتدا بايد به فهم صحيحى از آيات دست يابد. سپس بر طبق معنا اعراب آيه را بيان كند.[۵]اين ديدگاه به طور مشخص مى تواند از يك سو راه تأثير روايات، و از ديگر سو تأثير باورهاى پيشين و پيش فرض هاى ذهنى مفسر را بر اعراب آيات و بيان نقش كلمات در هر آيه باز كند . با اين حال به نظر مى رسد نقطه اعتدال، جمع ميان اين دو ديدگاه است؛ زيرا از يك سو هر يك از اين دو ديدگاه به نحو جزئى - و نه كلى - صحيح است؛ يعنى در حالى كه در موارد بسيارى فهم صحيح آيه بر نوع اعراب آن مبتنى است، موارد فراوانى نيز يافت مى شوند كه اعراب، مبتنى بر دريافت معنا و فرع آن است و اين به سبب ويژگى زبان عربى بويژه زبان قرآن و نظم دقيق و حساب شده آن است كه در بسيارى موارد به آيات، قابليت وجوه نحوى و اعرابى گوناگون مى دهد و بر پايه هر تركيب و تحليل، معنايى متناسب برداشت مى شود. اين ويژگى آيات قرآن (قابليت براى تركيب هاى گوناگون) ، از دشوارى هاى پيش روى مفسران در فهم قرآن است كه حلّ آن، راهكارهاى جدى مى طلبد. آنچه تاكنون از قواعد نحوى و اعرابى براى حل اين دشوارى پيشنهاد شده به دليل استثناها و تخصيص هايش نتوانسته اين مشكل را از ميان بردارد و همين مسئله از عوامل اختلاف ديدگاه هاى فقهى و كلامى ميان فرق اسلامى و فقها و افزون بر اين، گاه وسيله اى براى متهم ساختن فرقه هاى اسلام به تفسير به رأى بوده است.[۶]

نكته حائز اهميت در اعراب قرآن آن است كه متن قرآن به عنوان متن مستحكم ادبى ، اصالت داشته و بايد به عنوان معيار و منبع قواعد در نظر گرفته شود و هرگز نبايد قواعد مدوّن نحوى و دستور زبانى كه حدود دو قرن پس از نزول قرآن و غالباً به دست دانشمندان عجم جهت آشنايى با زبان عربى و قرآن كريم تدوين شدند، بر آيات قرآن مقدم دانسته شده و تحميل شوند. در نتيجه ، شايسته نيست براى سازگارى آيات شريفه با قواعد دستور زبان عربى ، به توجيه و تأويل و تقدير گرفتن روى آورد . بر اين اساس ، مفسّر قرآن كريم براى تفسير صحيح قرآن نيازمند دانش نحو و اعراب است و از اين رو بايد از دانش و ديدگاه ها و تجارب دانشمندان نحو بهره كامل ببرد. در عين حال بايد خود قرآن را داور نهايى و معيار اصلى سنجش صحت اعراب بداند و حتى الامكان با اخذ ظواهر آيات شريفه، كم ترين تقدير و تأويل را در اعراب آيات در نظر بگيرد.

در پاسخ اين پرسش كه آيا قرآن كريم ميزان ادبيات و دستور زبان عربى است يا موزون آن، شايد بتوان گفت پيش از ثابت شدن اعجازآميز بودن قرآن، موزون و پس از آن ميزان است؛ چون قرآن ، كلام خداى سبحان و فصيح و بليغ ترين نثر عربى است.


[۱]المحرر الوجيز : ج ۱ ص ۱۴.

[۲]اُصول التفسير و قواعده : ص ۱۵۵ - ۱۵۹؛ قواعد التفسير : ج ۱ ص ۲۳۵ به بعد.

[۳]مجمع البيان : ج ۱ ص ۸۱.

[۴]الدر المصون : ج ۱ ص ۴۵.

[۵]مغنى اللبيب : ج ۲ ص ۶۸۴ - ۷۰۶؛ البرهان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۴۱۰؛ الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۳۸۲.

[۶]ر.ك: أثر المعنى النحوى فى تفسير القرآن الكريم بالرأى .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت