بررسی معناشناختی واژگان متفرد حوزه معنایی طبیعت در بافت کلامی نهجالبلاغه
سال
/ شماره پیاپی
/
صفحه
83-101
چکیده :
در متن نهجالبلاغه واژگانی وجود دارد که تنها یکبار بهکاررفته است، ازاینرو میتوان آنها را متفرد نامید، برخی از این واژگان در حوزه ی معنایی خود مترادف دارند، ولی هیچیک از این واژگان مترادف، نمیتواند در محور همنشینی کلام، جایگزین واژهی متفرد شود؛ چرا که واژگان متفرد در عین اشتراکات معنایی گاه در بافت کلام بار معنایی و مفهومی منحصربهفردی هستند که سایر واژگانِ همان حوزه معنایی این ویژگی را ندارند و گاه استفاده از آرایه های ادبی که از میان آنها سجع، استعاره و کنایه بیشترین کاربرد را دارد، باعث تمایز واژه ی متفرد و بهکار رفتن آن در بافت کلام حضرت شده است. در این پژوهش درصدد هستیم با استخراج واژگان متفرد حوزه ی معنایی طبیعت، چه از نظر معنا و مفهوم و چه از نظر ادبی که برجستگی بیشتری در بافت جمله دارند، به بررسی معانی آنها با توجه به کتب لغت و شروح موجود و مقایسه ی هر یک از این واژگان با واژگان مترادف هم حوزهاش بپردازیم و با توجه به معانی بهدستآمده، تفاوت و فروق معنایی واژگان متفرد با سایر مترادفات در حوزه معنایی خاصش را در پی بررسی روابط معنایی بین آنها ذکر کنیم. از این رهگذر بهعلت استفادهی این واژگان متفرد در بافت کلامی مخصوص خود و گسترهی مفهومی خاص و منحصر به فرد هر واژه و ابعاد زیباییشناختی کلام حضرت دست مییابیم. از دیگر دستاوردهای این پژوهش این است که آشکار میشود. واژگان متفرد نسبت به واژگان مترادف هم حوزهی خود، دارای بارمعنایی و مفهومی خاص و متمایزی هستند که آنها را با سیاق و بافت کلامی خودشان در بالاترین حد هماهنگی قرار میدهد. ما در دستیابی به این اهداف از روش توصیفی تحلیلی بهره میبریم.
کلیدواژههای مقاله :نهج البلاغه؛ معناشناسی؛ روابط معنایی؛ بافت کلام؛ واژگان متفرد؛ ترادف