پيامبر خدا، به سال دهم هجرت، آهنگ حج کرد و مردمان را از اين قصد، آگاهانْد. بدين سان، کسان بسيارى براى حج گزارى راهى مکه شدند تا با پيامبر خدا حج بگزارند و مناسک حج را از آن بزرگوار بياموزند.
پيامبر(ص) با مسلمانان، حج گزارد و به سوى مدينه حرکت کرد. در روز هجدهم ذى حجّه، پيامبر(ص) در حالى که کسان بسيارى پيش تر از او و قافله هاى بسيارى نيز پس از وى حرکت مى کردند، به سرزمينى با نام «غدير خم»، در وادى جُحفه (محلّ جدا شدن راه اهل مدينه و مصرى ها و...) رسيد.
پيامبر(ص) به فرمان الهى، دستور داد که سواران و پيادگان توقّف کنند و رفتگان باز آيند و آيندگان برسند. پيامبر(ص) بر انبوهى از جهاز شتران، فراز رفت و خطبه آغاز کرد. خداى را سپاس گفت و از اين که به زودى از ميان آنان خواهد رفت، پرده برگرفت و از آنان خواست که درباره چگونگى رسالت گزارى وى، گواهى دهند...
آن گاه، دست على(ع) را بالا برد و با شکوهى شگرف و فريادى بس رسا فرمود:
مَن کنتُ مَولاه، فعلىٌّ مولاه.
هر که من مولاى اويم، پس على مولاى اوست.
پيامبر(ص) سه بار، اين جمله را تکرار کرد و براى پذيرندگان ولايت على(ع) و دوستداران و ياوران او دعا کرد.
بدين سان، پيامبر خدا در تداوم آن روشنگرى ها و اعلام حق ها، در نهايت تدبير و آگاهى و در ميان ده ها هزار انسانِ به حج آمده از اقاليم قبله، «ولايت و خلافت على(ع)» را رقم زد و «حقّ خلافت» و «خلافت حق» را نشان داد.