از ديگر نمونههاي تضمين نحوي در نهج البلاغه، اين کلام است: «فنکّلوا مَن تناول منهم ظلماً عن ظلمهم». شارح متعلق حرف «عن» را فعل «نکّل» ميشمرد و دليل آن را معناي ديگري ميداند که در نکّل وجود دارد، وي ميگويد:
و عن في قوله: عن ظلمهم، يتعلق بنکّلوا، لأنها في معني «اردعوا»، لأن النکال يوجب الردع.۱
و اين همان تضمين است.
11. ائتلاف لفظ با معنا
از موارد بلاغت کلام، همسازي لفظ با معناي مراد است. اگر مقصود مدح است و تعظيم، الفاظ متناسب معنا باشد، و برعکس آن هم صادق است. نيز در حماسه و غزل صلابت لفظ و نرمي آن متناسب معنا لازم است. ۲ اين امر در جاي جاي نهج البلاغه چشمنواز است؛ از آن جمله است، عبارت حضرت خطاب به ابوموسي اشعري به قصد خوار شمردن او: «و اخرج من جُحْرک.» شارح در بيان آن ميگويد:
امرٌ له بالخروج من منزله للّحاق به، و هي کناية فيها غضٌّ من أبي موسى، و استهانة به لأنه لو أراد إعظامه لقال: و اخرج من خيسك، أو من غيلك، كما يقال للأسد، ولكنه جعله ثعلباً أو ضبّاً.۳
12. عطف شيء بر خودش(مخالفت بين دو لفظ مترادف)
يکي ديگر از مواردي که شارح آن را از قواعد خطابت و کتابت و از شيوههاي معمول نزد عرب در سخنوري ميشمرد، عطف شيء بر خودش است. شارح در شرح کلام امام: «وما کان من مُراحها وسائمها» ۴ ميگويد:
و المُراح بضم الميم النُّعم ترد إلى المراح بالضم أيضا، و هو الموضع الذي تأوي إليه النعم، و ليس المراح ضد السائم على ما يظنه بعضهم، و يقول إن عطف أحدهما على الآخر، عطف على المختلف و المتضاد، بل أحدهما هو الآخر و ضدهما المعلوفة، و إنما عطف أحدهما على الآخر، على طريقة العرب في الخطابة، و مثله في القرآن كثير نحو قوله سبحانه:(لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ(.۵
1.. همان، نامه۶۰، ص۱۱۳.
2.. ر.ك: جواهر البلاغه، ص۳۳۲.
3.. شرح نهج البلاغه، ج۱۷، نامه ۶۳، ص۱۸۷.
4.. نهج البلاغه، ۲۳۲.
5.. سوره فاطر، آيه ۳۵.