عيسی(عليه السلام) در روايات الکافی در مقايسه با عيسی در مسيحيت - صفحه 113

نسبت به آنها بسيار مهربان بود. اين اخلاق نيک ـ که مهرباني و فروينت نسبت به مردم در رأس آن جاي داشت ـ باعث گرايش ميليون‌ها انسان به اسلام شد و خداوند چنان پيامبر را رفعت بخشيد ۱ که قرن‌هاست که هر صبح و شام، نام او بر مأذنه‌هاي چهار گوشة عالم طنين افکن است. حضرت عيسي(عليه السلام)، علاوه بر آن که با عمل خود، به حواريونش درس تواضع و فروينت نسبت به همه مردم مي‌آموزد، به آنها تذکر مي‌دهد که با چه کساني بيشتر نشست و برخاست داشته باشند و مجالس خود را به سمت چه فضايي ببرند؛ فضايي که در آن روح معنويت آن را آکنده ساخته باشد. در حديثي آمده است که حواريون عيسي از آن حضرت پرسيدند که با چه کساني شايسته است که هم‌نشين باشند، آن حضرت فرمودند:
با کسي هم‌نشين باشيد که ديدارش شما را به ياد خدا بيندازد و گفتارش بر دانش شما بيفزايد و عملش شما را نسبت به آخرت ترغيب کند.۲
برخي از آموزه‌هاي حضرت عيسي(عليه السلام) در روايات الکافي مؤيد اين معناست که حضرت عيسي، علاوه بر آن که در بيشتر مسائل به شريعت حضرت موسي عمل مي‌کرده است، اما در عين حال، خود نيز داراي احکام خاصي در شريعت بوده است. اشاره به برخي از احکام ده فرمان حضرت موسي و توصيه‌هاي جديد در برداشتن يک گام به جلو نشان مي‌دهد که شرايع آسماني هميشه رو به تکامل بوده‌اند و برخي از احکام به عنوان اهداف مياني پيامبران الهي در نظر گرفته شده‌اند که پيامبران بعدي مردم را به عملي براي رسيدن به اهدافي بلندتر راهنمايي و هدايت کرده‌اند؛ براي مثال، در روايتي از الکافي آمده است که امام صادق(عليه السلام) فرمود:
حواريان نزد حضرت عيسي(عليه السلام) گرد آمدند و از آن حضرت خواستند که ايشان را راهنمايي فرمايد. آن حضرت فرمود: موسي کليم الله شما را امر کرده است که سوگند دروغ به خداوند نخوريد و من شما را فرمان مي‌دهم که مطلقاً به خداوند سوگند نخوريد؛ چه راست باشد و چه دروغ. همچنين حضرت موسي شما را از ارتکاب زنا باز داشت، من شما را از فکر زنا نيز باز مي‌دارم؛ چرا که انديشه اين عمل ناشايست فضاي روح و روان انسان را چنان تيره و تار مي‌سازد که دود اتاق زيور اندود را، گرچه آسيبش کمتر از آتش است، اما روان سوز است.۳
شايد بتوان گفت که جامعه ديني در زمان حضرت عيسي(عليه السلام) از دو جهت اعتقادي و اخلاقي دچار آسيب‌هاي جدي شده بود، از نظر اعتقادي، انديشه حيات جاويد و آخرت در ميان يهود کم رنگ شده بود و گروهي از يهوديان، به طور آشکار، بر نفي حيات پس از مرگ پاي مي‌فشردند. ۴ از نظر اخلاقي، جامعه يهود و علماي آن دچار عُجب و تکبّر و خودبزرگ‌بيني شده بودند که تنها خود را قوم و فرزندان خدا مي‌دانستند و به خدا نيز رنگ قومي زده بودند. در اين ميانه، حضرت عيسي در بعد اعتقادي بر انديشه حيات جاويد و آخرت و نقش اعمال انسان در خوش‌فرجامي و يا بدفرجامي انسان در روز واپسين و نيز بر لزوم فروينت انسان‌ها در رفتار اجتماعي، بويژه فروينت عالمان و صاحب منصبان ديني نسبت به مردم

1.. (وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ( (سورة انشراح، آية ۵).

2.. الکافي، ج۱، ص۵۱.

3.. همان، ج۵، ص۷۸۷.

4.. صدوقيان از جمله کساني بودند که قيامت و حيات پس از مرگ را منکر بودند.

صفحه از 123