در اسراف، خيرى نيست و در [كارهاى] خير، اسراف نيست.
در روايتى ديگر از امام على( آمده است:
الإسرافُ مَذمومٌ فى كُلِّ شَىء إلّا فى أفعالِ البِرِّ؛۱اسراف، در هر چيزى ناپسند است؛ مگر در كارهاى خير.
امّا بىترديد، مقصود از اين روايات، اين نيست كه انسان حق دارد همه اموال خود را به بهانه نيكى كردن به ديگران ببخشد، و خود و خانواده خويش را به فقر و فلاكت بيندازد. قرآن كريم، انفاق انسانهاى شايسته را چنين توصيف مىكند:
(وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوَاماً(؛۲و كسانى كه هر گاه انفاق مىكنند، نه اسراف مىنمايند و نه سختگيرى؛ بلكه ميان اين دو، حدّ اعتدال را رعايت مىكنند.
نيز در موردى كه پيامبر خدا( همه اموالى را كه نزد او بود، انفاق كرد، به گونهاى كه ديگر نزد او چيزى نماند تا بتواند پاسخگوى نياز ديگران باشد، خداوند متعال، ايشان را از اين كار نهى فرمود.
(وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً(؛۳و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم] گشاده دستى منما تا ملامت شده و حسرت زده بر جاى مانى.
بنا بر اين، مقصود از رواياتى كه تأكيد دارند بر اين كه در كارهاى نيك، اسراف نيست، دفع توهّم نكوهيده بودن گشادهدستى در كارهاى خير است و تأكيد بر اين نكته كه نه تنها در كارهاى خير، گشادهدستى نكوهيده نيست، بلكه نيكو و پسنديده است. اين معنا در روايتى كه وصاياى پيامبر( به امام على( را گزارش كرده نيز به روشنى ديده مىشود:
أمّا الصَّدَقةُ فَجُهدَكَ حتّى تَقولَ: قد أسرَفتُ و لَم تُسرِفْ؛۴صدقه، آن است كه تا توان دارى، ببخشى، چندان كه بگويى: اسراف كردم؛ ولى اسراف نكرده باشى.
اين، بدان معناست كه مؤمن بايد در انفاق در راه خدا، آن قدر گشادهدست باشد كه خيال كند، اسراف كرده است؛ ولى در واقع، كار او اسراف نيست، بلكه گشادهدستى است.
با اين توضيح، مقصود از رواياتى كه دلالت دارند اسراف، در شمارى از مصارف، قابل تحقّق نيست نيز روشن مىگردد؛ مانند آنچه از امام صادق( نقل شده كه مىفرمايد:
1.. غرر الحكم، ح۱۹۳۸.
2.. سوره فرقان، آيه ۶۷.
3.. سوره اسراء، آيه ۲۹.
4.. ر.ك: الكافي، ج۸، ص۷۹، ح۳۳.