ديدگاه كلينی، مفيد و... درباره روز ميلاد پيامبر اكرم(ص) - صفحه 92

است، و ابن جوزي نيز از مخالفين در کتاب تلقيح تصريح به آن نموده، بي ذکر خلافي در آن، ۱ و يا در دو شب از ماه صفر مانده؛ چنان که مصرّحٌ به المقنعه است.
و اين اتفاق، بي‌شبهه مستلزم اتفاق است بر اين که غرّه ماه ربيع الاول سال وفات آن حضرت روز پنج شنبه باشد. و اين ظاهر است و هر گاه غرّه ماه مذکور در سال مذکور، روز مذکور بوده باشد، از آن لازم آيد که غرّه ربيع الاول سال مولد، روز سه شنبه باشد يا دوشنبه، که به دو روز يا سه روز مقدم است بر پنج‌شنبه؛ بنابر اين که از ايام ما بين ماه مولد آن حضرت و ماه وفات او که عبارت شصت و سه سال، مساوي عمر آن حضرت است؛ چنان که در السنه مشهور و در کتابين و ساير تواريخ مذکور است. هر گاه هفته هفته طرح شود، دو روز و يا سه روز مي‌ماند.
بيانش اين که سال قمري، به اتفاق اهل ارصاد، سيصد و پنجاه و چهار روز است و کسري، و به سبب اين کسر، در هر دو سال يا سه سال، سيصد و پنجاه و پنج روز مي‌شود، و اين سال را سال کبيسه خوانند و اهل حساب ـ که مدار ايشان بر اين است که ابتدا از محرم نموده، ماهي را تمام و ماهي را ناقص مي‌گيرند ـ ذي‌الحجه را در هر دو سال يا سه سال تمام مي‌گيرند تا به سبب اجتماع کبايس، تفاوت فاحش به حساب ماه‌ها راه نيابد. و اتفاقي اهل حساب و هيئت است که هر سي سال، به سبب اجتماع کسور معتبره محسوسه مضبوطه مشتمل مي‌باشد بر يازده سال کبيسه، که بنا بر مشهور، سال دوم و پنجم و هفتم و دهم و سيزدهم و شانزدهم و هيجدهم و بيست و يکم و بيست و چهارم و بيست وششم و بيست و نهم است و بنا بر غيرمشهور، اختلافي در تعيين آن هست، بي‌تفاوت در عدد آن، و سبب اين اختلاف، آن است که بعضي از اهل حساب، هرگاه کسر به نصف رسد، تمام حساب مي‌کنند، و بعضي ديگر تا تجاوز از نصف نکنند، تمام نمي‌گيرند. پس بر هر تقدير، هر سال غير کبيسه پنجاه هفته است و چهار روز، و سال کبيسه پنجاه هفته و پنج روز. پس در شصت و سه سال مذکور ـ که مشتمل است بر بيست و سه يا بيست و چهار کبيسه و تتمه غير کبيسه است از اجتماع بقاياي اسبوعات سنوات مذکوره ـ دويست و هفتاد و پنج يا شش روز حاصل مي‌شود که بعد از طرح هفت هفت از آن نيز، دو روز يا سه روز مي‌ماند. و ترديد مذکور در عدد کبيسه شصت و سه سال بنا بر آن است که ممکن است که سال مولد مطابق سال اوّل کبيسه باشد مثلاً و حينئذ در شصت سال، بيست و دو کبيسه و در سه سال آخر به اعتبار سال دوم آن کبيسه باشد که مجموع بيست و سه است، و ممکن است که سال مولد مطابق سال پنجم کبيسه باشد مثلاً. پس سه سال آخر مطابق پنجم و ششم و هفتم خواهد بود که به اعتبار پنجم و هفتم مشتمل است بر دو کبيسه و بر اين قياس.
پس مجملاً معلوم شد که غرّه ربيع الاوّل سال مولد به دو روز يا سه روز مقدم است بر روز پنج شنبه که غرّه ربيع الاوّل سال وفات است به اتفاق. پس غرّه ماه مولد سه شنبه باشد يا دوشنبه و احتمال سه شنبه ساقط است به اتفاق؛ چه بنا بر اين هيچ يک از دوازدهم و هفدهم شهر مذکور مطابق جمعه نمي‌افتد؛ چنان‌که متفقً عليه آن دو بزرگ است در اين دو کتاب. پس معين شد که غرّه ماه مذکور در

1.. در تلقيح فهوم اهل الاثر في عيون التاريخ و الاثر، (چاپ قاهره)، ص۸۲ آمده است: و مات في يوم الاثنين غرة ربيع الاول حين اشتد الضحي، و قيل لليلتين خلتا منه، و قتل لاثنتي عشرة خلت منه، و هو اصح.

صفحه از 96