زهد و بهداشت روان - صفحه 146

در برخي ديگر از آيات به يك بعد مسأله پرداخته شده كه به دليل پرهيز از طولاني شدن، از ذكر آنها خودداري مي‌كنيم. آنچه مسلم است، اين كه اين دو واكنش منفي، سلامت روان فرد را به مخاطره مي‌اندازند. افرادي كه در موقعيت خوشايند بدمستي كرده و چار افراط در خوشگذراني مي‌شوند و هنگام بروز ناخوشايندي به شدت دچار افسوس و حسرت و ناراحتي مي‌شوند، افراد متعادلي نيستند. اين نوسانات شديد روحي، ضربات زيادي به روان آنان وارد ساخته و سلامت آن را به مخاطره مي‌اندازد. بروز اين دو موقعيت، در زندگي، اجتناب‌ناپذير است. از اين رو، انسان موفق كسي است كه بتواند در اين دو موقعيت خود را كنترل كرده و تعادل خود را حفظ كند. حال، سؤال اين است که چگونه مي‌توان اين مشكل را برطرف ساخت و تعادل در هر دو موقعيت را به دست آورد؟ و به طور مشخص، چگونه مي‌توان هم از فوايد نعمت‌هاي الهي استفاده كرد و دچار پيامدهاي منفي آن نشد و هم هنگام بروز گرفتاري كنترل خود را از دست نداده و دچار پيامدهاي ناگوار بي‌تابي نگرديد؟

سبب‌شناسي

درمان، مبتني بر سبب شناسي است؛ تا دليل يك نابهنجاري مشخص نشود، نمي‌توان شيوه درمان آن را مشخص ساخت. از اين رو، پيش از هر چيز براي يافتن راه چاره بايد علت بروز چنين واكنش‌هايي را در موقعيت خوشايند و ناخوشايند پيدا كرد. بايد مشخص ساخت كه چرا چنين حالتي رخ مي‌دهد و چه چيزي سبب مي‌شود که انسان در اين دو موقيت چنين واکنش‌هايي از خود نشان دهد؟
از ديدگاه دين، پاسخ اين پرسش رغبت و دلبستگي به دنياست. اگر رشته علاقه انسان به دنيا گره خورد، چنان وابستگي به وجود مي‌آيد که از يك سو به دست آوردن و يافتن آن موجب شدت فرح و خوشحالي مي‌گردد و از سوي ديگر، فقدان آن موجب بي‌تابي و حسرت شديد مي‌شود. وقتي انسان رشته دل خود را به دنيا گره زد، با نوسانات دنيا به شدت دچار نوسان روحي و رواني مي‌گردد؛ بدين معنا كه رويكرد دنيا او را بالا برده و به شدت خرسند و سرمست مي‌سازد، و رويگَردني آن نيز به شدت او را بر زمين مي‌زند و نااميد و افسرده مي‌سازد. امام كاظم( در زمره سفارشاتي كه به هشام بن حكم دارند، مي‌فرمايند كه روزي حضرت مسيح( به حواريان خود فرمود كه كسي در هنگام بلا بى‌تاب‌ترين است كه علاقه‌مندترين فرد به دنيا باشد. ۱ همچنين امام علي( و امام صادق( نيز مي‌فرمايند كسي كه همه همّ و غمش دنيا باشد و در در آن بسته باشد، هنگام جدا شدن از آن به شدت دچار حسرت مي‌گردد. ۲

1.. يا هِشامُ، إنَّ المَسيحَ( قالَ لِلحَوارِيينَ:... إنَّ أجزَعَکُم عِندَ البَلاءِ لأَشَدُّکُم حُبّاً لِلدُّنيا، وإنَّ أصبَرَکُم عَلَي البَلاءِ لأَزهَدُکُم فِي الدُّنيا. تحف العقول، ص۳۹۲ـ۳۹۳؛ بحار الأنوار، ج۱، ص۱۴۶، ح۳۰؛ البداية والنهاية، ج۹، ص۳۰۰؛ الدرّ المنثور، ج۲، ص۲۰۵، به نقل دنيا و آخرت در قرآن و سنت.

2.. مَن کانَتِ الدُّنيا هِمَّتَهُ، اشتَدَّت حَسرَتُهُ عِندَ فِراقِها. كتاب من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص۳۸۲، ح۵۸۳۳؛ معاني الأخبار، ص۱۹۸، ح۴؛ الأمالي للطوسي، ص۴۳۵، ح۹۷۴ نحوه؛ الأمالي للصدوق، ص۴۷۷، ح۶۴۴؛ مشكاة الأنوار، ص۲۰۸، ح۵۶۶؛ تنبيه الخواطر، ج۲، ص۱۷۳؛ روضة الواعظين، ص۴۸۷؛ بحار الأنوار، ج۷۷، ص۳۷۶، ح۱، به نقل دنيا و آخرت در قرآن و سنت. مَن کَثُرَ اشتِباکُهُ بِالدُّنيا، کانَ أشَدَّ لِحَسرَتِهِ عِندَ فِراقِها. الكافي، ج۲، ص۳۲۰، ح۱۶ عن حفص بن قرط، عدّة الداعي، ص۱۰۵، مشكاة الأنوار، ص۴۷۳، ح۱۵۸۲؛ بحار الأنوار، ج۷۳، ص۱۹، ح۸؛ به نقل دنيا و آخرت در قرآن و سنت.

صفحه از 160