زهد و بهداشت روان - صفحه 154

1. پايداري و ناپايداري

مهم‌ترين مسأله در اين باره، پايداري و ناپايداري است. چيزي شايسته دلبستگي است كه پايدار باشد. اين را بايد به عنوان يك اصل عقلاني پذيرفت. هر آنچه ناپايدار باشد، شايسته دلبستگي نيست و آنچه پايدار باشد، شايسته دلبستگي است. دنيا از آن جهت كه ناپايدار است، شايسته دلبستگي نيست و آخرت چون پايدار است، شايسته دلبستگي است. بنابراين، رغبت انسان بايد به چيزي تعلق گيرد که پايدار باشد. از اين رو، براي تنظيم رغبت بايد دنيا و آخرت را از منظر پايدار و ناپايدار مورد ارزيابي قرار داد؛ چيزي كه در عمل كمتر مورد توجه انسان قرار مي‌گيرد و اين بدان جهت است كه معمولاً امور پايدار با محنت آني و لذت آتي توأم هستند و امور ناپايدار با لذت آني و محنت آتي. طبع انسان بيش‌تر به سمت لذت حال و آني کشيده مي‌شود؛ هر چند با پيامد منفي آينده (محنت آتي) همراه باشد.
به بيان ديگر، هر يك از امور پايدار و ناپايدار، همانند سکه، دو رو دارند؛ يک روي سکه ناپايدار، لذت آني و روي ديگر آن محنت پايدار آينده است. همچنين، يک روي سکه امور پايدار، محنت آني است و روي ديگر آن، لذت پايدار آتي. اين يک واقعيت است، اما همه ابعاد اين واقعيت مورد توجه انسان قرار نمي‌گيرد و معمولاً انسان روي آني و حال سکه‌هاي پايدار و ناپايدار را مي‌بيند و از روي آتي و آينده آن غافل مي‌شود. از اين رو، لذت آني امور ناپايدار را با محنت آني امور پايدار مقايسه مي‌کند. با اين شرايط، طبيعي است که لذت را بر محنت ترجيح دهد و بر آن دل بندد. در حقيقت، نبرد اساسي در بحث رغبت و زهد، ميان پايدار و ناپايدار، و همچنين ميان لذت حال و آينده است.
با توجه به معيار پيش گفته ـ که بايد به امور پايدار دل بست ـ و واقعيت بيان شده ـ که انسان به امور ناپيدار دل مي‌بندد ـ مي‌توان نتيجه گرفت که براي تغيير رغبت، بايد الگوي توجه انسان را از لذت و محنت حال به الگوي پايدار و ناپايدار، و پيامد آينده باز گرداند. اگر اين بخش از واقعيتِ مغفول، مورد توجه قرار گيرد، الگوي زهد و رغبت انسان نيز تغيير کرده و از رغبت به دنيا و زهد به آخرت به رغبت به آخرت و زهد به دنيا تبديل مي‌شود و اين، جز از راه شناخت، معرفت و يقين به دست نمي‌آيد. پس در شناخت دنيا و آخرت، بايد به بعد پايدار و نا پايدار توجه كرد، نه لذت يا محنت حال . شايد بتوان گفت بيشترين چيزي كه در روايات زهد مورد توجه قرار گرفته، فاني بودن و ناپايداري دنيا، در مقابل باقي بودن و پايداري آخرت است؛ تا آنجا گاه بدون اشاره به دنيا يا آخرت، به عنوان يك اصل اساسي، فقط از مردم خواسته شده كه از آنچه ناپايدار است، دل كنده و به آنچه پايدار است، دل ببنديد. امام علي( با تصريح به اين حقيقت مي‌فرمايد:
لِيکُن زُهدُکَ فيما ينفَدُ و يزولُ، فَإنَّهُ لا يبقي لَكَ و لا تَبقي لَهُ.۱
و در بياني ديگر با اشاره به نقش محوري يقين و وابستگي زهد به آن مي‌فرمايد:
زُهدُ المَرءِ فيما يَفنى عَلى قَدرِ يَقينِهِ بِما يَبقى.۲

1.. غرر الحکم، ح۷۳۸۰؛ عيون الحکم والمواعظ، ص۴۰۵، ح۶۸۵۸.

2.. غرر الحكم، ح۵۴۸۸؛ عيون الحكم والمواعظ، ص۲۷۷، ح۵۰۴۰.

صفحه از 160