زهد و بهداشت روان - صفحه 155

به همين جهت، امام علي( با اشاره به همين بعد از دنيا، زهد و رويگرداني از خانه نابودشدني را ثمره شناخت مي‌داند ۱ و بر اين باور است كه اگر واقعيت‌هاي هستي به صورتي صحيح شكل گيرد، جان و همت انسان از دنياي فاني رويگردان مي‌شود. ۲ اين يك اصل است كه اگر اين واقعيت مورد توجه قرار گيرد، به صورت طبيعي تغيير رغبت شكل مي‌گيرد. امام على( تصريح مي‌كند كه:
يَنبَغي لِمَن عَلِمَ سُرعَةَ زَوالِ الدُّنيا أن يَزهَدَ فيها.۳
از اين رو، هر گاه بناست كه مردم به زهد دنيا فراخوانده شوند، از وصف فاني شدن و ناپايداري براي دنيا استفاده مي‌شود و در حقيقت، با اين كار، آنان را به اين بعد از واقعيت دنيا آگاه مي‌سازند. در موعظه خداوند متعال به حضرت عيسي(، از دنيا با دو صفت فاني و منقطع ياد شده است:
يا عيسَى، ازهَد فِي الفانِي المُنقَطِعِ.۴
و يا حضرت علي( در كلامي، به زيبايي، دو نكته مهم را مطرح نموه‌اند: يكي اين كه رغبت بايد در امر پايدار و زهد در امر ناپايدار باشد، و ديگري اين كه تحقق امر پايدار بسته به بي‌رغبتي به امر ناپايدار است و اين به معناي تقابل اين دو با يكديگر است:
إن کُنتُم فِي البَقاءِ راغِبينَ، فَازهَدوا في عالَمِ الفَناءِ.۵
و در كلام ديگري با همين مضمون مي‌فرمايد:
كونوا مِمَّن عَرَفَ فَناءَ الدُّنيا فَزَهِدَ فيها، و عَلِمَ بَقاءَ الآخِرَةِ فَعَمِلَ لَها.۶
در برخي روايات نيز بدون آوردن واژه فنا و مانند آن، فاني بودن دنيا توصيف شده و سپس انسان به زهد در دنيا فراخوانده شده است؛ مثلاً امام علي( مي‌فرمايد:
إنَّ الدُّنيا قَدِ ارتَحَلَت مُدبِرَةً، و إنَّ الآخِرَةَ قَدِ ارتَحَلَت مُقبِلَةً، و لِکُلِّ واحِدَةٍ مِنها بَنونَ، فَکونوا مِن أبناءِ الآخِرَةِ و لا تَکونوا مِن أبناءِ الدُّنيا، ألا و کونوا مِنَ الزّاهِدينَ فِي الدُّنيا الرّاغِبينَ فِي الآخِرَةِ؛۷

1.. امام علي(: ثَمَرَةُ المَعرِفَةِ العُزوفُ عَن دارِ الفَناءِ. غرر الحكم، ح۴۶۵۱.

2.. امام على(: مَن صَحَّت مَعرِفَتُهُ، انصَرَفَت عَنِ العالَمِ الفاني نَفسُهُ وهِمَّتُهُ. غرر الحكم، ح۹۱۴۲. نكته: هر چند در اين حديث و حديث پيشين، معرفت به صورت مطلق آمده، ولي وقتي از دنيا با وصف فاني بودن ياد شده، معلوم مي‌گردد كه مراد از اين معرفت، شناخت ناپايداري دنياست.

3.. غرر الحكم، ح۱۰۹۳۳؛ عيون الحكم والمواعظ، ص۵۴۹، ح۱۰۱۳۰.

4.. الكافي، ج۸، ص۱۳۱ ـ، ص۱۳۴، ح۱۰۳؛ الأمالي للصدوق، ص۶۰۹، ح۸۴۱؛ بحار الأنوار، ج۱۴، ص۲۹۲، ح۱۴.

5.. غرر الحکم، ح۳۷۴۴؛ عيون الحکم والمواعظ، ص۱۶۳، ح۳۴۷۳.

6.. غرر الحكم، ح۷۱۹۱، عيون الحكم والمواعظ، ص۳۹۶، ح۶۶۹۱.

7.. الکافي، ج۲، ص۱۳۱، ح۱۵.

صفحه از 160