آينده تحقق يابد. از اين رو، امام سجاد( براي ترغيب به زهد، مخاطب خود را همين زودگذري توجه ميدهد. ۱ به هر حال، اين ميتواند براي تنظيم رغبت، به عنوان يك سبك ارزيابي مورد توجه قرار گيرد.
مرگ، نشانه ناپايداري دنيا
گذشته از واژههاي ياد شده، معصومان( گاه با طرح مسأله مرگ، پايان پذيري و ناپايداري دنيا را بيان داشته و زهد در دنيا را تبيين كردهاند. رسول خدا( در اين باره ميفرمايد:
كَفى بِالمـَوتِ مُزَهِّدا فِي الدُّنيا و مُرَغِّبا فِي الآخِرَةِ.۲
امام علي( نيز ميفرمايد:
مَن أكثَرَ مِن ذِكرِ المَوتِ، قَلَّت فِي الدُّنيا رَغبَتُهُ.۳
ابو عبيده حذّاء ميگويد: به امام باقر( گفتم : حديثى برايم بگوييد تا از آن بهره مند شوم. فرمود:
يا أبا عُبَيدَةَ! أكثِر ذِكرَ المـَوتِ؛ فَإِنَّهُ لَم يُكثِر إنسانٌ ذِكرَ المـَوتِ إلّا زَهِدَ فِي الدُّنيا.۴
روزي امام كاظم( بر سر قبري ايستاده و فرمودند:
إنَّ شَيئاً هذا آخِرُهُ لَحَقيقٌ أن يُزهَدَ في أوَّلِهِ.۵
حضرت، با بيان واقعيت مرگ، دليل تأثير ياد مرگ در زهد را تبيين نمودهاند. به همين جهت، يكي از روشهاي تحصيل زهد، زيارت قبور است. رسول خدا( در اين باره تصريح ميفرمايد:
ألا فَزورُوا القُبورَ؛ فَإِنَّها تُزَهِّدُ فِي الدُّنيا و تُذَكِّرُ الآخِرَةَ.۶
2. پيامدها
معيار ديگر، پيامد پديدههاست. پديدهاي شايسته دلبستگي است كه پيامد منفي نداشته باشد. امور زيانباري كه آينده انسان را تهديد ميكنند، شايسته دلبستگي نيست و بر عكس، آنچه پيامد مثبت دارد و آينده انسان را تأمين ميكند، شايسته دلبستگي است. اگر از اين منظر و با اين معيار نيز دنيا و آخرت را مورد ارزيابي قرار دهيم، ميتوان زهد به دنيا و رغبت به آخرت را تبيين كرد. دنياگرايي سرانجامي شوم دارد و آخرتگرايي، سرانجامي نيك. كسي كه به اين واقعيت آگاهي يابد، طبيعي است كه نسبت به دنيا راغب و نسبت به آخرت زاهد خواهد شد. امام علي( در اين باره ميفرمايد:
1.. الإمام زين العابدين( ـ مِمّا کانَ يعِظُ بِهِ النّاسَ في مَسجِدِ رَسولِ اللهِ( ـ : اِزهَدوا فيما زَهَّدَکُمُ اللهُ( فيهِ مِن عاجِلِ الحَياةِ الدُّنيا. (الکافي، ج۸، ص۷۵، ح۲۹؛ الأمالي للصدوق، ص۵۹۶، ح۸۲۲؛ تحف العقول، ص۲۵۲؛ بحارالأنوار، ج۷۸، ص۱۴۵، ح۶)
2.. المصنّف لابن أبي شيبة، ج۸، ص۱۲۹، ح۲۸.
3.. غرر الحكم، ح۸۷۶۶؛ عيون الحكم والمواعظ، ص۴۳۸، ح۷۶۰۰.
4.. الكافي، ج۲، ص۱۳۱، ح۱۳ و ج۳، ص۲۵۵، ح۱۸.
5.. معاني الأخبار، ص۳۴۳، ح۱؛ تحف العقول، ص۴۰۸؛ بحار الأنوار، ج۷۳، ص۱۰۳، ح۹۱.
6.. المستدرك علي الصحيحين، ج۱، ص۵۳۱، ح۱۳۸۷؛ سنن ابن ماجة، ج۱، ص۵۰۱، ح۱۵۷۱.