جلوه‌هايی از هنر تصويرآفرينی در روايات ائمه اطهار(ع) - صفحه 250

ـ و در تصويري ديگر، قضاء و قدر همچون مسيري تاريك و ظلماني به نمايش گذاشته شده كه پيمودن آن بدون چراغي فروزان باعث گمراهي مي‌شود. ۱

ب. تجسّم بخشيدن به حالات روحي انسان‌ها

در روايات اهل بيت( مي‌توان تصاوير زنده و تابلوهاي بديعي را سراغ گرفت كه در نهايت دقت و ظرافت تمايلات و حالات روحي انسان‌ها را به نمايش گذارده‌اند و ژرفاي دل آنان را عميقاً كاويده و تاريك‌ترين زواياي روح بشر را آشكارا به تصوير در آورده‌اند.
در اين تابلوها صفات و عادات انسان‌ها با مهارت زايدالوصفي در قالب‌هايي زنده و مجسّم به تصوير درآمده‌اند و صحنه‌هاي شگفتي از عالم پنهاني و اسرارآميز درون انسان‌ها را در اشكال زنده به نمايش گذارده‌اند. در اينجا تنها به ذكر نمونه‌هاي اندكي از اين‌گونه تعابير مصوّر اكتفا مي‌کنيم:
ـ آرزوها در نقش مركبي تصوير گرديده‌اند كه هر كس بر آن سوار شود، به زمينش مي‌زند. ۲
ـ غفلت همچون پرده‌اي مجسّم گرديده كه ميان دل انسان و پند و موعظه حايل مي‌گردد و مانع از پندپذيري آدمي مي‌گردد. ۳
ـ عجله و شتاب را در نقش اسبي چموش مشاهده مي‌كنيم كه سواره‌اش در هر لحظه در معرض افتادن از آن است. ۴
ـ حسودي كه حسادت خويش را پنهان مي‌دارد، همچون زنبور عسلي كه از دهان دوا مي‌ريزد، اما در درون بيماري را نهان مي‌دارد، تصوير گرديده است. ۵
ـ گشاده رويي در نقش كمندي كه با آن دل‌ها را صيد مي‌كنند، مجسّم شده است. ۶

ج. تجسّم امور روحي و معنوي

از جمله مواردي كه در آنها امور روحي و غيرمادي در قالب‌هايي محسوس و عيني مجسّم گرديده و تصاويري زنده و جذّاب را به نمايش گذارده‌اند، مي‌توان به نمونه‌هاي ذيل اشاره داشت:
ـ علم را نقش لباسي مشاهده مي‌كنيم كه عيوب آدمي را مي‌پوشاند. ۷

1.. همان.

2.. علي(: من ركب هواه زلّ؛ هر كه بر مركب آرزويش سوار شود، مي‌لغزد. (شرح غررالحكم، ج۲، ص۶۲۷)

3.. علي(: بينكم و بين الموعظه حجاب من الغفلة و الغرّة؛ ميان شما و ميان پند و موعظه پرده‌اي از غفلت و غرور آويخته است [آن پرده را پاره كنيد و دل را از بي خبري برهانيد]. (شرح غررالحكم، ج۱، ص۳۴۵)

4.. علي(: راكب العجلة مشرف علي الكبوة؛ آن‌كه بر اسب عجله و شتاب سوار است، مشرف بر به‌رو افتادن است. (شرح غررالحكم، ج۱، ص۴۲۰)

5.. علي(: الحاسد المبطن للحسد، كالنحل يمج الدّواء و يبطن الداء. (شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۹۰)

6.. علي(: البشاشة حبالة المودّة؛ گشاده‌رويي كمند دوستي است. (غرر الحكم، ص۴۳۴؛ مشكواه الانوار، ص۲۲۳؛ مجموعه ورام، ج۱، ص۳۱؛ اعلام الدين، ص۱۰۸؛ بحارالانوار، ج۶۶، ص۴۰۸)

7.. علي(: من كساه العلم ثوبه اختفي عن الناس عيبه؛ هر كه را جامه دانش در تن باشد، عيبش از مردم پوشيده مي‌ماند. (تحف العقول، ص۲۱۵؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۵۴)

صفحه از 258